کمند

/kamand/

    lasso
    running
    noose
    rope-ladder
    halter
    team of six horses
    snare
    running - noose
    [fig.] snare
    negative
    rope

فارسی به انگلیسی

کمند انداختن
lasso, rope, to use a running for scaling a wall, to throw the lasso

مترادف ها

snare (اسم)
دام، بند، تله، کمند

tether (اسم)
حدود، وسعت، افسار، کمند

snarl (اسم)
گرفتاری، گره، بغرنجی، تله، شوریدگی، کمند، گوریدگی

lasso (اسم)
طناب، خام، کمند، طناب خفت دار

lariat (اسم)
طناب، خام، کمند

noose (اسم)
دام، بند، تله، کمند

springe (اسم)
دام، کمند

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

کمندکمندکمندکمند
بند
کمند و سمند نام اسب است، و اینکه شما گفتید تنابی که چیزی را با اون اسیر میکنند درست است، چون شاید بخاطر اینکه با اون اسب ها اسیر را می گرفتند نام اسب را هم کمند گذاشتند،
نمیخواهم جسارت کنم اما واژه اسب هم اشتباه است و اسپ اینطور نوشته میشود و اسپ بخاطر نبودن حرف پ در زبان عربی اسب شده،
کَمَنْد یا کَمَنْد انداختن در فارسی به چند معنی به کار می رود. معنی رایج تر آن، ریسمان بلندی برای گرفتار و اسیر کردن شخص یا جانوری به کار می رود. معنی دیگر آن گیسو و زلف و همچنین به معنی شوریدگی، سرگشتگی و دلدادگی است.
...
[مشاهده متن کامل]

• کمند ( به انگلیسی: Lasso ) ( در موضوع شکار ) ، دام و طنابی است که در جنگ بر گردن دشمن یا در شکار بر گردن جانور می انداختند و او را به سوی خود می کشیدند. کمند وسیله ای برای شکار جانوران می باشد. این وسیله از نخ پلاستیکی ساخته شده است که شامل چند حلقه بافته شده در کنار هم می باشد. طرز کار آن برای شکار پرندگان بدین صورت است که کمند را در کنار جوی آب یا چشمه قرار می دهند و اطراف آن را موانعی می گذارند تا پرنده نتواند از جای دیگری آب بخورد و ناچار شود تا برای خوردن آب به این مکان بیاید. وقتی که پرنده سرش را برای خوردن آب پایین بیاورد، درون حلقه گیر کرده و به محض اینکه سرش را بالا بیاورد، حلقه کشیده می شود و پرنده در دام می افتد.
• کمند، همچنین نام دهی از دهستان مهرانرود است که در بخش بستان آباد شهرستان تبریز واقع است.
• افزون بر این، گاهی کمند برای نام بانوان نیز به کار می رود مانند کمند امیرسلیمانی.
در نسخه های خطی، کمند جدول اصلی حاشیه متن است که پیرامون متن را احاطه کرده و از بقیه جدول ها کمرنگ تر است.

کمند
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/کمند
آقا ما اومدیم معنی کلمه رو پیدا کنیم چرا یه سری میگن ریشه در فلان زبان بسار زبان داره بماچه الکی مغلطه نکنید
اسم من کمنده
کمند یه دختر جنگجو بوده هیچ ربطی به دختر ابرو پیوسته با مو و چشم و ابرو مشکی نداره و معنی دیگه گیوسوی معشوغ و معنی دیگه طناب قدیما به طناب دار میگفتند کمند
اسم منم کمندِ
کمند : ریسمان ، طناب
طناب، بندماریسان
گیسوان فر که دل یار در آن پیچ و خم گرفتار شده.
آکام
ریشه اسم کردی
بند، طناب ، ریسمان
کمند : کمندبه معنی دام، طناب ، کنایه از گیسو.
ریسمان هم میشود
طناب، بند
ما فقط ی کلمه خواستیم بفهمیم کمند چیه همین . خیلی اسکل تر از این حرفایید شمااااا. هرچی بوده رو تو این بیصاحاب جا داده
مو ی بلند
دختر مو بلند
بند یا ریسمان
طناب مقود
کمند جنگ افزاری ساده به چم پاهنگ است ریسمانی که انرا بسیار خشک می بافند و پیوسته سواران انرا بر فتراک اسب می بستند یا در بازو ی خود می انداختند برای گرفتن دشمن و همچنین جانوران دشت و کوه و اسپ و گوساله نیز به کار می رود در شاهنامه پیوسته کمند یکی از جنگ افزارهای ایرانیان همسنگ شمشیر و کمان و زوبین است - یونانیان و رومیان نیز پیوسته کمند اندازان پارسی را بسیار ستوده اند -
...
[مشاهده متن کامل]

چو از دست رستم رها شد کمند
سر شهریار اندرآمد به بند
بفرمای تا اسب و زین آورند
کمان و کمند گزین آورند.
میان را به کین برادر ببند
ز فتراک مگشای هرگز کمند.
فردوسی.
گفتند اینک اینک کیخسرو زمانه
در زین سمند رستم در کف کمند زالش.
ز حبل اﷲ کمندی ساز بهر ابلق گیتی
شو اقرء باسم ربک خوان مخوان مدح قراخانی.
خاقانی.
همچنین کمند شمار درازا و شمار اسب نیز است یک کمند اسپ گمانم چهار اسب باشد همچنین نژاد گله های خنیده خانوادگی را نیز کمند می خوانند انچه عربها به ان رسن می گویند -
یکی باره از آب برکش بلند
بنش پهن و بالای او ده کمند.
فردوسی.
درازا و پهنای آن ده کمند
به گرد اندرش طاقهای بلند.
فردوسی.
ز هیزم یکی کوه بیند بلند
فزون است بالایش از ده کمند.
فردوسی.

دختری با گیسو های زیبا و معشوق کش
کمند با چشم های مشکی و با ابرو های پیوسته
ریسمان . بند محکم. موی ضخیم
کمند:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " کمند" می نویسد : ( ( ستاک واژه ی کمند " کم " است و همان که در " کمان نیز به کار برده شده است . بدین گونه : "کم " ریختی از " خم " می تواند بود و این هر دو جنگْ ابزار از آن روی که چنبرینه و خمیده اند ، بدین نام ها خوانده شده اند . بر این پایه ، ستاک " کم " را با kamp - to در یونانی به معنی " خماندن و کج کردن " می توان سنجید . هورْن " چمبر" و " چپ " را بر آمده از ستاک خمپ xamp ( = خمّ؛ خم ) پنداشته است و این ستاک را با kamp - to در یونانی سنجیده است . . از دید من ، " کمند " و " کمان " نیز از همین ریشه بر می توانسته اند آمد : "ند" در کمند پساوندی می تواند بود که در پارسی صفت فاعلی می سازد" نده . ریختی کوتاه شده از این پساوند " ند " است که نمونه را ، در " روند " و " خورند " دیده می آید . این پساوند ، در اوستایی ، انتکه antaka بوده است . در کمان نیز ، پساوند " ان " است که با آن نیز در پارسی گونه ای از صفت فاعلی ساخته می شود . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( به مغز اندرش آتش رشک خاست
به ایوان کمند اندر افگند راست. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 319. )

تیر کمان، تیر، طناب
دختری زیبا روی . . . با موهای بلند و چشم و ابروی مشکی
دام، طناب، مقود، تله
دختر چشم ابرو مشکی
به معنی طناب یا ریسمان
معنی کمند یعنی طناب که در هفت خوان رستم که اسم کمند آمده
کمند:تیر ارش که سرزمین اریایی را نجات داد

تیر ارش که باعث نجات سرزمین اریایی شد
گیسو، طناب. دام
کمند: گیس بلندبافته شده
کمند : گیسو - طناب
طنابی که به گردن چهار پاه می اندازند
طناب
دختری با موهای بلند
طناب، بند، ریسمان
دختری زیبا با موهایی بلند
گیسو - دام - دامی که با آن کسی را گرفتار می کنند
موهای بلند و طناب بلند
ریسمان
مو های زیبا و ریسمان بلند
زلف گیسو
تله
بند، طناب
طناب ‍، ریسمان بلند برای اسیر کردن انسان و حیوان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٧)