کمربند

/kamarband/

    belt
    cincture
    cummerbund
    waistband
    belt
    girder
    waistband
    sash
    sabot
    cordon

فارسی به انگلیسی

کمربند ایمنی
life belt, seat belt, shoulder harness

کمربند بافته
webbing

کمربند بستن
belt

کمربند تابشی ون الن
van allen radiation belt

کمربند حفاظتی
cordon

کمربند زنانه
girdle

کمربند سبز دور شهر
greenbelt

کمربند سیاه
black belt

کمربند شمشیر
frog

کمربند نجابت
chastity belt

کمربند نجات
life belt

مترادف ها

zone (اسم)
زمین، حوزه، ناحیه، منطقه، کمربند، بخش، قلمرو، مدارات

belt (اسم)
طرف، تسمه، فتق بند، کمربند، باریکه، بند چرمی

girdle (اسم)
حلقه، کمربند، کرست، کمر

seat belt (اسم)
کمربند، کمربند صندلی هواپیما

sash (اسم)
کمربند، ارسی، حمایل نظامی و غیره، پنجره گلخانه

cordon (اسم)
کمربند، قیطان، خط قرنطینه

waist (اسم)
میان، کمربند، دور کمر، کمر لباس، میان تنه

cincture (اسم)
حلقه، کمربند، احاطه

facia (اسم)
حلقه، بند، کمربند، دایره زنگی، گچبری سر ستون، هزاره برجسته، لایه پوششی فیبری

fascia (اسم)
حلقه، بند، نوار، خط، کمربند، دایره زنگی، گچبری سر ستون، هزاره برجسته، لایه پوششی فیبری

پیشنهاد کاربران

کنربند=نطاق
کمر/کمربند
معنای اصلی کمر در واقع کمربند است ( کمر همت بستن )
معنای حقیقی کمربند: در حقیقت بنده و غلام است ( کسی که کمر به خدمت بسته است )
میان بند . . . .
کمر بند: کمر بندنده ، کنایه از قدرت دهنده ( هنوز هم در آذربایجان اصطلاح " کمر بستگی " در مورد پهلوانان بکار می رود مثلاً گویند :فلانی کمر بسته ی علی ( ع ) است و پشتش به زمین نمی آید یعنی شکست نمی خورد . )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( با دو سه در بند کمربند باش
کم زن این کم زده چند باش ) )
( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 203 . )