کم خور


    eating little
    abstemious
    frugal

پیشنهاد کاربران

کم خور ؛ آنکه اندک خورد. ( ناظم الاطباء ) . کم خوار. ( فرهنگ فارسی معین ) . اندک خوار. کم غذا. مقابل پرخور. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . و رجوع به ترکیب کم خوار شود.
- || پرهیزگار. ( ناظم الاطباء ) .