کم بها

/kambahA/

    cheap
    dirt-cheap
    inexpensive
    base
    of little value

فارسی به انگلیسی

کم بها شدن
depreciate

کم بها کردن
depreciate

مترادف ها

trifle (اسم)
ناچیز، چیز جزیی، کم بها

پیشنهاد کاربران

سبک مایه . [ س َ ب ُ ی َ / ی ِ ] ( ص مرکب ) چیز بی قدر و ارزش و کم مایه و بی قیمت و کم بها. ( آنندراج ) :
چو نان خورده شد کارِ می ساختند
سبک مایه جایی بپرداختند.
فردوسی .
|| نادان و جاهل . ( ناظم الاطباء ) : بوغاء؛ مردم سبک مایه و گول . ( منتهی الارب ) :
...
[مشاهده متن کامل]

سبک مایه ضحاک بیدادگر
بدین چاره بگرفت گاه پدر.
فردوسی .
همانگه که خشم آورد پادشا
سبک مایه خواند ورا پارسا.
فردوسی .
بدو گفت این نزد بهرام بر
بگو ای سبک مایه ٔ بدگهر.
فردوسی .
|| فقیر و درمانده :
بفریاد سبک مایه رسیدن
ستمگر را طمع از وی بریدن .
( ویس و رامین ) .

کبوترقیمت . [ک َ ت َ م َ ] ( ص مرکب ) ارزان قیمت . کم بها : من کبوترقیمتم بر پای دارم سر بهاآنقدر زری که سوی آشیان آورده ام . خاقانی .
سبک مایه
ارزان