کلیت

/kolit/

    generality
    generalization
    totality
    universality

فارسی به انگلیسی

کلیت دادن
generalize, universalize

مترادف ها

universality (اسم)
فراگیری، جامعیت، عمومیت، عموم، کلیت، عام گرایی، اصل عمومیت

totality (اسم)
مجموع، تمامیت، کلی، کلیت، مقدار کلی

پیشنهاد کاربران

کلیت = همادینگی
کلی = همادین
کل = هماد
کلا = همادی
"هَمِش"
همیدن یا همادن= کل بودن، کلیت= هر چیز که همگانی بوده و دربرگیرنده همه پارِگان ( اجزاء ) باشد.
هماد= کل [مانند نهاد از نهادن]
همادی= کلی
هماده= مجموع، کل
همش= کلیت
دربرگیرندگی
نمونه:
نه تنها این یا آن بازو ( جناح ) که سرتاپای رژیم با همه ی دربرگیرندگی خود ( در کُلّیت خود ) ، پاسخگوی چنین روز و روزگار سخت ناگوار و تلخی است.
واژه کِلیت ( Kalit ) درگویش زبان بختیاری به معنی کلید است.
پهناوری/ پهناورش/ گستردگی