generalize, universalize
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
فراگیری، جامعیت، عمومیت، عموم، کلیت، عام گرایی، اصل عمومیت
مجموع، تمامیت، کلی، کلیت، مقدار کلی
پیشنهاد کاربران
کلیت = همادینگی
کلی = همادین
کل = هماد
کلا = همادی
کلی = همادین
کل = هماد
کلا = همادی
"هَمِش"
همیدن یا همادن= کل بودن، کلیت= هر چیز که همگانی بوده و دربرگیرنده همه پارِگان ( اجزاء ) باشد.
هماد= کل [مانند نهاد از نهادن]
همادی= کلی
هماده= مجموع، کل
همش= کلیت
همیدن یا همادن= کل بودن، کلیت= هر چیز که همگانی بوده و دربرگیرنده همه پارِگان ( اجزاء ) باشد.
هماد= کل [مانند نهاد از نهادن]
همادی= کلی
هماده= مجموع، کل
همش= کلیت
دربرگیرندگی
نمونه:
نه تنها این یا آن بازو ( جناح ) که سرتاپای رژیم با همه ی دربرگیرندگی خود ( در کُلّیت خود ) ، پاسخگوی چنین روز و روزگار سخت ناگوار و تلخی است.
نمونه:
نه تنها این یا آن بازو ( جناح ) که سرتاپای رژیم با همه ی دربرگیرندگی خود ( در کُلّیت خود ) ، پاسخگوی چنین روز و روزگار سخت ناگوار و تلخی است.
واژه کِلیت ( Kalit ) درگویش زبان بختیاری به معنی کلید است.
پهناوری/ پهناورش/ گستردگی