کلی

/kolli/

    all
    block
    broad
    general
    considerable
    global
    schematic
    skeleton
    sweeping
    totality
    blanket
    catholic
    gangrene
    leprosy
    total

فارسی به انگلیسی

کلی بافی
generalities, generalization

کلی بافی کردن
generalize

کلی تارک
calvities

کلی گویی
generalities, generalization

کلی گویی کردن
generalize

مترادف ها

totality (اسم)
مجموع، تمامیت، کلی، کلیت، مقدار کلی

general (صفت)
معمولی، جامع، متداول، عام، عمومی، همگانی، قابل تعمیم، کلی، همگان

universal (صفت)
جامع، عمومی، همگانی، عالمگیر، جهانی، کلی، فراگیر، مشتق از دنیا

generic (صفت)
عمومی، جنسی، کلی، نوعی، وابسته به تیره

generalized (صفت)
کلی، تعمیم یافته

material (صفت)
مقتضی، اساسی، جسمانی، جسمی، مادی، اصولی، کلی

total (صفت)
مطلق، کامل، مجموع، کل، کلی، تام

پیشنهاد کاربران

زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
واژه ی کلی از ریشه ی دو واژه ی کل و ی فارسی هست در ترکی آذربایجانی حرف خ استفاده می شود ولی در ترکی استانبولی خیر در کل در ترکی ق و غ استفاده نمی شود به جای این حرف ک و گ استفاده می شود
کلیکلیکلیکلی
منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
واژه ی کلی از ریشه ی دو واژه ی کل و ی فارسی هست
کلیکلیکلیکلی
واژه قلی ریشه ی سنسکریت در زبان ترکی واژه ق و خ نیست به واژه قلی می گویند در ترکی کلی که واژه کل یا کلی ریشه ی نیاهندوایرانی دارد.
منابع ها. فرهنگ لغت معین
فرهنگ بزرگ سخن
https://en. m. wiktionary. org/wiki/قلی
🇮🇷 واژه ی برنهاده: همادین 🇮🇷
إیمان ٌ کُلّیٌ = ظهرَ الإیمانُ کُلُّهُ . . . =أُمّیٌ
وصفٌ للإمام علی ( علیه السلام ) .
زیاد ، بزرگ
همه، همه گیر، فراگیر، سرتاسر
overarching
دربرگیرانه
عمده . . . .
Kali مشک کوچک در زبان ملکی گالی بشکرد
کلان / بزرگ / بزرگتر / کلانتر
مفهوم به دو قسم کلی و جزئئ انقسام میشود. کلی آن است که اعم و فراگیر باشد و قابل انطباق بر کثرین برای مثال کوه.
کلی خود دو قسم دارد: 1 - یاخود کلی مدنظراست. 2 - یا افراد آن کلی مدنظرهستند.
در زبان لری بختیاری به معنی
کلید
کلیتانه اوردی::کلیدها را آوردی
Keli
"کلی" در زبان مازنی معنی لانه میدهد. مر کلی ( لانه مار ) ، کرک کلی ( لانه مرغ ) .
کلی با کسره «ک» در زبان مازنی ( تبری ) به معنای لانه و سرپناه ماکیان و برخی خزندگان نظیر مار است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)