کلک زدن


    outfox
    hoodwink
    outsmart
    scheme
    spoof
    to play a trick

پیشنهاد کاربران

کسی را فریب دادن و سر او کلاه گذاشتن و به او خیانت و بدی کردن که کار بسیار زشتی است.
حقه سوار کردن
بامبول سوار کردن . [ س َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) حقه زدن . ( فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ) . بامبول درآوردن . شیوه زدن . کلک زدن . رجوع به بامبول و دیگر ترکیبات آن شود.
کوک و کلک کردن ؛ با تعب و مهارت اسباب کاری را فراهم ساختن. ( امثال و حکم ج 3 ص 1247 ) .
Play tricks on
مثلا در بازی تام و جری این حرف به کار رفته