کلاه

/kolAh/

    cap
    coiffure
    hat
    headgear
    helmet
    miter

فارسی به انگلیسی

کلاه افتابی زنانه
sunbonnet

کلاه ایمنی
crash helmet, hard hat, headpiece

کلاه برداری کردن
bamboozle
bilk, cheat, con, defraud, shortchange, swindle, trim

کلاه بره
beret

کلاه بنددار بچگانه
bonnet

کلاه پوستی
busby

کلاه تنگ و ناقوس مانند زنانه
cloche

کلاه چهارکوهانه
biretta

کلاه حصیری لبه دار
boater

کلاه حمام
bathing cap

کلاه خود ایمنی
crash helmet

کلاه خودرابه هواانداختن
to leap for joy, to fling up ones cap.

کلاه خودراپیش خودقاضی کردن
to judge for or talk to oneself

کلاه دار
crowned person, sovereign

کلاه دارای لبه پهن و اویخته
slouch hat

کلاه زنانه
bonnet, millinery

کلاه زنگوله دار احمق ها
foolscap

کلاه سر گذاشتن
wear, bonnet

کلاه سه گوش
cocked hat

کلاه سه گوش زنانه
fichu

مترادف ها

headpiece (اسم)
سر، سرصفحه، هوش، کلاه، ادراک، سرلوحه، ادم باهوش، هر التی که روی سر قرار میگیرد

cap (اسم)
کلاهک، کلاه، سر پوش، راس، سر بطری یا قوطی

hat (اسم)
کلاه، کلاه کاردینالی

capa (اسم)
کلاه

chapeau (اسم)
کلاه، شاپو

پیشنهاد کاربران

کلاه میشود hat و من که کلاس زبان هستم و هشت سالمه اسم انوا لباس ها را میدانم
شمریر. [ ش َ ] ( ع اِ ) به لغت اهالی مراکش ، کلاه. ( ناظم الاطباء ) .
کلاه به زبان سنگسری
کلاف kelaf
واژه کلاه کاملا پارسی است و ریشه پهلوی دارد ریشه ی پهلوی دارد در عربی می شود قبعة این واژه یعنی کلاه صد درصد پارسی است.
منابع ها. فرهنگ بزرگ سخن
فرهنگ لغت معین
در پارسی بعضی وختها
س به ک تبدیل شده همچنین ر به ل تبدیل شده مانند
سران به کلان
سر به کله
کلاه: در پهلوی کلاف kalāf بوده است.
( ( نشسته برو شهریاری چو ماه
یکی تاج بر سر ، به جای کلاه ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 225. )
کلاه از کلاله گرفته شده است. کلاله در اصل به معنی احاطه می باشد. کلیل به معنی تاج می باشد و از این رو به تاج کلیل می گویند که سر را می پوشاند. و واژه کلاه نیز از آن گرفته شده است. چون کلاه نیز سر را می پوشاند.
...
[مشاهده متن کامل]

کلاه به ترکی، " بؤرک " ، " بؤت " ، " پاپاق " گفته می شود.
سرپوش
سربندنقاب دار