کبود در گذشته کپود بوده اما کپود چیشت؟ ریشه یابی کبود/کپوت/ کبوت
کپود از کپ بد / بود آمده که بخش اول آن اشاره با کاپ / کپ ( cap ) / بعد ها کف ( به معنای پوشاننده ) و بخش دوم آن از بُد یا بود آمده ( یا اشاره به بت / بد دارد یا از . . . . ود ساخته شده یعنی پسوند ود گرفته مانند خمود / نمود )
... [مشاهده متن کامل]
=> کاپ / کپ / کف / کب همگی به دو چیز اشاره دارند 1 - گنجایش 2 - در بردارنده
خب این چه رپتی به رنگ دارد ؟؟؟؟ علتش اینست که هر آنچه در کپ و کف بگنجد رنگی نسبتا تیره به خود میگیرد یعنی تیره تر است از همینرو به رنگ های تیره کبود گفته شد
گنبد کبود پس چه میباشد؟؟؟؟؟ گنبد از گ انب بد یا گن/گم/خم/قم بد ساخته شده بخش اول آن اشاره به خم و انحنا دارد همچون قمقمه / خمره / قمار ( مست و خم شده = خمار ) گم و کم در کمان = انحنا داشتن و در گم شدن یعنی خارج از دیده و راستای دید . . . . . بخش دوم آن هم اشاره به بُد یا بُت دارد مانند کالبد ( کال بد ) هرچیزی که به جسم اشاره داشته باشد => گنبد یعنی جسم انحنا دار = مخروطی
=> گنبد کبود = مخروطی تیره = استعاره از آسمان کبود است یعنی آسمان را مخروطی شکل و به رنگ تیره نامید
کبود با کاپوت هم معنی میباشد یعنی همانند کاپ پوشاننده / دربرگرفته ؛ در زبان لاتین هم cap به معنای گنجایش است و cup به معنای ظرف ( که باز هم اشاره به گنجایش دارد ) خود گنجایش هم در برگرفتن و پوشانیدن است ؛ واژه پوشیدن یعنی مستور کردن و گاها به مینِ چتر حمایت شناخته شد.
کفن هم کپن بوده یعنی پوشاننده
winding sheet
به نظر میرسد واژه کفن و کپنک از یک ریشه باشند. واژه کپنک واژه ترکی هست کورش جان فارسی نیست.
لِفافه
لفافه
واژه کفن
معادل ابجد 150
تعداد حروف 3
تلفظ [kafan]
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: اکفان]
مختصات ( کَ ) [ ع . ] ( مص م . )
منبع فرهنگ فارسی عمید
لغت نامه دهخدا
واژه کفن از ریشه و بنواژه kap و kāp واژه نژاده پارسی است به چم پوشش ، در پوشش داشتن یا بودن ، دربرداشتن ، در برگرفتن که واژه های:
کف: پوشش سیاهی که آرایشگران در روزگار گذشته بر ابروی زنان می کشیدند
... [مشاهده متن کامل]
کف:پوشش روی آب و مانند آن
کفش:پایپوش
کپیدن:خفتن
کپیدن : قاپیدن
قاپیدن: ربودن ، دزدیدن
کپنک:پوشش پشمینه یا نمدی چوپانان
کپر : خانه یا آلونکی با پوشش نی یا بوریا و چون آن کپک : پوشش سبز و سفید روی نان یا خوراک مانده نکاپ: تازی شده آن نقاب، به چم رخپوش
کپ : درون دهان
کب : دیسه دیگر کپ به چم درون دهان
کابوک: آشیانه یا لانه پرندگان
کاپوک: دیسه دیگر کابوک به چم لانه پرندگان
قفس: جایی برای نگهداشتن جانوران ، پرندگان
کباده : کمان آهنی نرم و خمشپذیر
که همگی این واژه ها دیسه هایی از پوشش و پوشیدن و پوشاندن و دربرگیری و دربرداشتن را با خود همراه دارد
و شاید واژه کفچه ، کپچه، کویژ و کویز به چم پیمانه
همریشه است و این بنواژه را همسنجی کنید با واژه های
cap ، capsules وcapacityو. . . . در زبان انگلیسی
واژه کفن از ریشه و بنواژه kap و kāp واژه نژاده پارسی است به چم پوشش ، در پوشش داشتن یا بودن ، دربرداشتن ، که واژه های:
کف: پوشش سیاهی که آرایشگران در روزگار گذشته بر ابروی زنان می کشیدند
کف:پوشش روی آب و مانند آن
... [مشاهده متن کامل]
کفش:پایپوش
کپیدن:خفتن
کپنک:پوشش پشمینه یا نمدی چوپانان
کپر : خانه یا آلونکی با پوشش نی یا بوریا و چون آن کپک : پوشش سبز و سفید روی نان یا خوراک مانده نکاپ: تازی شده آن نقاب، به چم رخپوش
و شاید واژه کفچه و کویژ و کویز به چم پیمانه
همریشه است و این بنواژه را همسنجی کنید با واژه های
cap ، capsules و. . . . . . در زبان انگلیسی
جامه ٔ آخرت . [ م َ / م ِ ی ِ خ ِ رَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کفن . ( ناظم الاطباء ) . کنایه از کفن .
جامه ٔ مرگ . [ م َ / م ِ ی ِ م َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کفن . ( بهار عجم ) ( آنندراج ) : تا یکی گردید شمشیر و سنانت دست راخصم را بر تن زره شد جامه ٔ مرگ از خطر. تأثیر ( از بهار عجم ) ( از آنندراج ) .
SHROUDکَفَن واژه ای است عربی و عبارت است از پوششی که به دور مرده می پیچند و او را با آن در گور می نهند.
Cloth in which a corpse is wrapped for burialShroud usually refers to an item, such as a cloth, that covers or protects some other object. The term is most often used in reference to burial sheets, mound shroud, grave clothes, winding - cloths or winding - sheets, such as the famous Shroud of Turin, tachrichim ( burial shrouds ) that Jews are dressed in for burial, or the white cotton kaffan sheets Muslims are wrapped in for burial
... [مشاهده متن کامل] واژه کفن__کفن واژه ایی پارسی است که عرب به ستاک ان دستبرد زده است. . . . . . . یا کپن . . . . . . برگرفته از واژه کَپَنک. . . . جامه چوپانان. . . . . . . . . . که همه اندام فرد را در بر میگیرد. بدل و تردیس شدن کپن به کفن مانند تردیس شدن گوسپند به گوسفند است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)