rump
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
مقر، جا، کفل، نیمکت، مرکز، مستقر، مسند، نشیمن، مدار، صندلی، محل اقامت، سرین، جایگاه، نشیمن گاه
میله میله، کفل، تخته باریک، توفال، ضربه شدید، سراشیبی یا نمای بام، لوحه سنگ باریک، دنده ها، توفالی، چوب مداد، میله پشت صندلی
پشت، کفل، عقب هر چیزی
کفل
کفل، سرین، کفل انسان، دنبه گوسفند، صاغری
کفل، مفصل ران، قسمت میان ران و تهیگاه
کفل، کپل
کفل، سرین، ماهیچه سرین
کفل، نشیمن، ته تفنگ، ته توپ
کفل، گرده، گوشت ران و گرده
کفل، گرده، لنبر
کفل، لنبر
پیشنهاد کاربران
این واژه در تمام لغت نامه عربی گفته شده
واژه کفل. [ ک َ ف َ ] ( ع اِ ) سرین و پس. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . عجز. ( از اقرب الموارد ) . کپل. سرین. سرون. شنج. ردف و امروز گوشت برآمده بالای سرین را گویند. ( یادداشت مؤلف ) :
مرکب دین که زاده عرب است
منبع. لغت نامه دهخدا
واژه کفل. [ ک َ ف َ ] ( ع اِ ) سرین و پس. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . عجز. ( از اقرب الموارد ) . کپل. سرین. سرون. شنج. ردف و امروز گوشت برآمده بالای سرین را گویند. ( یادداشت مؤلف ) :
مرکب دین که زاده عرب است
منبع. لغت نامه دهخدا
کفل واژه ای تورکی است که به چم بلند بالا می باشد که در پارسی به بالای ران می گویند دیوان الغات تورک تصحیح استاد صدیق ص243
لنبر
کرسی. کفل و سرین سیم بدنان. ( ناظم الاطباء ) .
الیتین : الف مفتحوح ، لام ساکن ، یاء و تاء مفتوح به معنای باسن ، کفل و سُرین دهخدا در شرح لغت " مَذَح " درباره الیتین نوشته است.
میان سرین . [ س ُ ] ( اِ مرکب ) کفل . ( یادداشت لغت نامه ) . رجوع به میان سرون شود.
پس سرین . [ پ َ س ِ س ُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کفل . ( منتهی الارب ) .
کِفلْ بمعنی پادافره، سزا ، جزا ، عقوبت، کیفر
انتهای ران