کفایت

/kefAyat/

    sufficiency
    adequacy
    capability
    efficiency
    competence

فارسی به انگلیسی

کفایت مذاکرات
closure, winding up the debate

کفایت مذاکرات در پارلمان و گردهمایی
cloture

کفایت کردن
answer, to be sufficient, to suffice

مترادف ها

plenty (اسم)
فراوانی، کفایت، بسیاری

sufficiency (اسم)
قابلیت، شایستگی، کفایت، بسندگی، مقدار کافی

competence (اسم)
شایستگی، لیاقت، صلاحیت، سررشته، کفایت، خبرگی

adequacy (اسم)
شایستگی، کفایت، بسندگی، تکافو

efficiency (اسم)
کفایت، سودمندی، بهره وری، بازده، کارایی، راندمان، تولید، میزان لیاقت، پرکاری، فعالیت مفید، عرضه

autarchy (اسم)
لیاقت، کفایت، حکومت استبدادی، استبداد، حاکم مطلق، جبار مطلق، خودبسندگی

autarky (اسم)
لیاقت، کفایت، حکومت استبدادی، استبداد، حاکم مطلق، جبار مطلق، خودبسندگی

پیشنهاد کاربران

کفایت ( بس بودگی ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
بسندگی ( دری )
باو bāv ( سغدی )
ارم arm ( پهلوی )
آپنا āpanā ( اوستایی: āpana )
کفایت ( لیاقت ) : همتای پارسی اینهاست:
شایستگی، سزاواری ( دری )
اچیان acyān، کوژپاوه kužpāve ( سغدی )
بسنده و کافی
خود بتواند نیازهای خود را برطرف سازد