کشش

/keSeS/

    drive
    affinity
    allure
    appeal
    attraction
    draft
    draw
    fascination
    gravitation
    haul
    interest
    kill
    pull
    strain
    stress
    tension
    tug
    draught
    haulage
    elasticity

فارسی به انگلیسی

کشش اوندی
capillary attraction

کشش برق
voltage

کشش پذیر
stretchy, tensile

کشش جنسی
desire

کشش دار
elastic

کشش سطحی
surface tension

مترادف ها

attraction (اسم)
جذب، جاذبه، جلب، کشش، کشندگی

tract (اسم)
رساله، حد، اثر، وسعت، مقاله، کشش، قطعه، رشته، اندازه، مدت، نشریه، رد بپا

reach (اسم)
حصول، کشش، حیطه، رسایی، برد

extension (اسم)
مد، اضافی، بسط، توسعه، کشش، تمدید، گسترش، تعمیم، توسیع، تلفن فرعی

tension (اسم)
بحران، کشش، تیرگی، کشمکش، فشار، تشنج، سفتی، تنش، تمدد، قوه انبساط

tug (اسم)
تقلا، کوشش، کشش، زحمت، یدک کش

magnetism (اسم)
جذبه، کشش، خاصیت مغناطیسی، اهن ربایی

draw (اسم)
کشش، قرعه کشی

haul (اسم)
کشش، حمل و نقل

gravitation (اسم)
تمایل، گرایش، جاذبه، کشش، قوه جاذبه

traction (اسم)
کشش، انقباض

pull (اسم)
کشش

strain (اسم)
خوی، تقلا، کوشش، کشش، اصل، خیل، نژاد، اسیب، زور، درد سخت، کشیدگی عضله، صفت موروثی، خصوصیت نژادی، در رفتگی یا ضرب عضو یا استخوان

twitch (اسم)
کشش، تکان ناگهانی، حرکت یا کشش ناگهانی

inducement (اسم)
وسیله، کشش، موجب، انگیزه

haulage (اسم)
کشش

towage (اسم)
کشش، یدک کشی، عوارض یدک کشی

twitch grass (اسم)
کشش، حرکت یا کشش ناگهانی

پیشنهاد کاربران

منبع عکس. فرهنگ پاشنگ
کششکششکششکشش
کُشِش: کشتن، قتل .
کششke ( a ) šeš
معنی
۱. [مجاز] جذابیت.
۲. کشیدن؛ حمل کردن.
۳. ( اسم ) ( فیزیک ) نیرویی که به وسیلۀ جسم در حال کشیده شدن بر تکیه گاه خود وارد می شود.
۴. [مجاز] تمایل عاطفی؛ گرایش.
۵. [مجاز] ظرفیت پذیرش؛ تحمل.
...
[مشاهده متن کامل]

۶. امتداد دادن: کشش صدا.
۷. [قدیمی، مجاز] تلاش.
مترادف
امتداد، جاذبه، جذب، ربایش، مد
طبایع جز کشش کاری ندانند
حکیمان این کشش را عشق خوانند

جذب کردن
کشش قیمتی=بالابردن قیمت تا اخرین حد
مورد کشش قرار دادن=بررسی کردن
جذبه
به معنایی کشیدن و جاذبه

( اسم مصدر )
کشتن، کشتار
سعدی میگوید:
صوابست پیش از کشش بند
کرد که نتوان سرکشته پیوند کرد
جذابیت
جلب نظر
کاملاً درست

در گویش یزدی ، هر گاه بگویند در دامن او گفته می شود، کَشش .