کشاکش

/keSAkeS/

    rat race
    conflict
    struggle
    tension
    thick
    throe
    turmoil
    contention

مترادف ها

conflict (اسم)
نبرد، برخورد، ستیزه، ضدیت، نا سازگاری، تضاد، کشمکش، مناقشه، مغایرت، کشاکش

strife (اسم)
نزاع، تقلا، ستیزه، دعوا، کشاکش، سعی بلیغ

struggle (اسم)
مبارزه، کشمکش، کشاکش، تنازع

پیشنهاد کاربران

کشاکش کلمه ای تورکی است که از فعل کشمق به معنی گذشتن و رد شدن گرفته شده است کش ریشه ان بوده و دو بار تکرار شدن علامت تاکید است مثل ویراویر یعنی بزن بزن چکاچک یعنی بکش بکش{کشیدن}قاچاقاچ یعنی بدو بدو وغیره و در کل معنی ان بگذر بگذر می باشد که کنایه از به هر طرف رفتن و درد سر است
کشاکش ها به دلیل حضور خرد حسّی است ، خرد حسّی صبور نیست .
کلید گشایش مشکلات رفتاری و ارتباطی در کنار هم قرار دادن درست علت و معلول هاست .
انجر و منجر. [ اَ ج َ رُ م َ ج َ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) از اتباع در تداول عامه ، کشاکش . کش مکش . ( یادداشت مؤلف ) .
حیص و بیص