کشاندن


    draw
    lead
    outreach
    steer

فارسی به انگلیسی

کشاندن با تکان
hitch

کشاندن با زور
drag

کشاندن با فشار
hitch

کشاندن به سوی خود
beckon

مترادف ها

drag (فعل)
کاویدن، کشیدن، کشاندن، بزور کشیدن، سخت کشیدن، لاروبی کردن، با تور گرفتن

پیشنهاد کاربران

منبع. فرهنگ عمید
کشاندن
چیزی یا کسی را به طرفی کردن و بردن ، سوق دادن ، منجر شدن
امتداد دادن . [ اِ ت ِ دَ ] ( مص مرکب ) کشیدن . کشانیدن . ممتد کردن . استمرار دادن . اطاله .