کسر کردن


    cut
    subtract
    take
    to deduct or discount

فارسی به انگلیسی

کسر کردن از
deduct

کسر کردن از حقوق
dock

کسر کردن مالیات از حقوق
withhold

مترادف ها

derogate (فعل)
تخفیف دادن، کاستن، باطل کردن، خفت دادن، فسخ کردن، کسر کردن، عمل موهن انجام دادن

mute (فعل)
کسر کردن

deduct (فعل)
کم کردن، کسر کردن، وضع کردن، منفی کردن

subduct (فعل)
ربودن، کشیدن، بیرون بردن، تفریق کردن، کسر کردن

detract (فعل)
کاستن، کم کردن، گرفتن، کسر کردن، کاهیدن

write off (فعل)
کسر کردن

defalcate (فعل)
کسر کردن، اختلاس کردن، دستبرد زدن

پیشنهاد کاربران

از چیزی زدن: [عامیانه، کنایه ] از مقدار چیزی کسر کردن .
کم گذاشتن
پول آن یخچال و فرش ها را از حقوقش کم گذاشتند