کسر

/kasr/

    fraction
    shortfall
    deduction
    discount
    deficit
    breaking
    prejudice
    detraction
    allowance

فارسی به انگلیسی

کسر اعشاری
decimal

کسر اعشاری متناوب
recurring decimal

کسر امدن
to have a deficit, to run short

کسر تمبر داشتن
to be understamped

کسر حقیقی
proper fraction

کسر داشتن
miss, want, lack

کسر سازی
subtraction

کسر سره
proper fraction

کسر شان
infra dig, disdain, detraction from ones dignity

کسر شان دانستن
disdain

کسر متعارفی
common fraction, vulgar fraction

کسر موازنه بودجه
deficit

کسر میزان
time signature

کسر ناسره
improper fraction

کسر نما
improper fraction

کسر واقعی
proper fraction

کسر وزن
underweight

کسر کردن
cut, subtract, take, to deduct or discount

کسر کردن از
deduct

کسر کردن از حقوق
dock

مترادف ها

diminution (اسم)
کاهش، تحقیر، تقلیل، کسر، کمشدگی

deduction (اسم)
قیاس، وضع، استنتاج، استنباط، کسر، نتیجه گیری، پی بردن از کل به جزء یا از علت به معلول

deficiency (اسم)
عدم، عیب، نقص، قصور، کمبود، کسر، کاستی، نکته ضعف، ناکارایی، کمی

detraction (اسم)
کاهش، افترا، کسر، بد گویی، کسر شان

under (اسم)
کسر

fraction (اسم)
ذره، شکاف، شکستگی، کسر، برخه، ترک خوردگی، بخش قسمت، تبدیل بکسر متعارفی کردن

deficit (اسم)
کمبود، کسر، کسر عمل، کسر درامد

leakage (اسم)
ریزش، کسری، کمبود، کسر، ترشح، چکه، تراوش، نشت، فاش شدگی

پیشنهاد کاربران

آخه عربی کجا و کی همچین ریشه ای رو از ترکی گرفته؟
باید یه همسایگی میانشون بوده باشه!
مثلا موقعی که قرآن داشت نازل میشد دقیقا چه همسایگی ای میان عرب ها و ترک ها بود؟
همسایگان شمال شرقی عربا ایرانی ها و خویشان آرامیشون و همسایگان شمال غربیشون رومیان و یونانیان بودن
...
[مشاهده متن کامل]

ترک ها کجا بودن این وسط که عربا برن ازشون وام بگیرن!؟

👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆

کسر واژه ای تورکی است که از کار واژه کسمق به چم بریدن گرفته شده ریشه آن کس بوده هنگامیکه پسوند ار بدان افزوده می شود به ریخت کسر و به چم برنده در می اید که در تازی و پارسی بکار می رود
کسمکkəsməkبریدن، کلمه ترکی است. احتمالا ریشه کلمه کسر است
منبع. عکس نامهٔ باستان دکتر میر جلال الدین کزازی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

کسرکسرکسرکسر
کَسر
= کاست
چیخار ، آچار و . . . فعل دائم هستند. ریشه فعل آر یا َ ر ، میشود فعل دائم در ترکی آذربایجانی .
ترکیب ریشه فعل "کَس" به معنی بریدن " َ ر " میشود کلمه "کَسَر" به معنی "همواره می برد" .
کلمه عربی بوده ضمنا شما ازفارسی فقط عربی رو بگیر ببین چیزی هم میمونه جناب شجاع
خیلی منطقی توضیح بدین دیگه چرا توهین میکنید؟؟ به این حرفاتون تره هم خورد نمیکنن. ده نفر گفتن نمیدونم فارسیه یا عربیه چرا نظری که گفته تورکیه انقدر فشاریتون کرده؟
قشنگ مث بچه ی آدم نظر خودتونو بنویسید. ادعای تاریخو تمدنو فرهنگتونم میشه
کم کردن
کاستن = کا ستن
کا از کات و کم کردن میاد و بعلاوه پسوند ستن
مانند
پیوستن
گسستن
بستن
توانستن
خواستن
هیچ ارتباطی هم با کلمات مغولی نداره
اگر هم باشه از فارسی به ترکی رفته
ترکی اگه فارسی و عربی رو ازش بگیری چیزی نداره
در پارسی واکه �س� به �ه� تبدیل شده
مانند
ماسی به ماهی
مستر به مهتر
احتمالا کهتر به کسر تبدیل شده
کسر برگرفته از فعل ترکی " کَسمَک " به معنی بریدن ، کم کردن ، کاستن می باشد که از آن واژه " کسیر " مشتق شده و به شکل " کسر " به شکل سماعی یا شنیداری وارد عربی شده است .
واژه ( برخه ) به معنای ( کسر ) با واژگان ( برخ، برخی ) از کارواژه ( بَرخیدن=جزء جزء کردن، بخش بخش کردن، پاره پاره کردن ) همخانواده می باشد و از واژگان پارسی است. برخی از . . . = کسری از . . . .
در زبان آلمانی به ( کسر ) ، Bruch گفته می شود و واژگان منتهی به ch در زبان آلمانی با ( خ ) واگوییده می شوند ( بروخ یا بقوخ ) :بمانند ( Buch ) که ( بوخ ) واگوییده می شود. هر چند که واژه آلمانی Bruch با واژه انگلیسی breach از یک ریشه می باشد ولی انگلیسی زبانها به ( کسر ) به ویژه در دانش مزداهیک ( ریاضی ) ، fraction می گویند ولی آلمانی زبانها همان Bruch را برای کسر در دانش مزداهیک ( ریاضی ) بکار می برند . آنچه روشن و نمایان است، این است که واژه Bruch با واژگان پارسیِ برخیدن، برخی، برخ و برخه از یک بُن و ریشه می باشند.
...
[مشاهده متن کامل]

( هنگام خواندن کتابی به زبان آلمانی در زمینه دانش مزداهیک، این نکته نظر مرا جلب کرد. )

عدد کسری احتمالا به این علت نامیده شده است که عدد شکسته یا خرد می شود یا عدد کم و کاهش پیدا می کند.
هدایت المتعلمین فی طب ص 192 و ذخیره خوارمشاهی ص 163 :
استخوان شکسته که دو قسمت شده
برخه، پاره ای از هر چیز، جزوی از کلّ
بَرخه از برخ به چم شماری. رد این واژه در برخی دیده می شود.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)