کسب

/kasb/

    business
    trade
    acquisition
    attainment
    obtainment
    take

فارسی به انگلیسی

کسب نشده
unearned

کسب وکار
marketing

کسب کردن
earn, gain, get, make, net, obtain, realize, win, to acquire, to earn, to do business

کسب کردن اطلاع
educe

کسب کردن به طور قطعی
secure

کسب کردن جمعا مقدار
gross

کسب کردن در اثر کوشش
attain

کسب کردن و توسعه دادن
cultivate

کسب کردن واکنش
educe

کسب کننده
earner

مترادف ها

avocation (اسم)
کار، سرگرمی، کار فرعی، مشغولیت، کار جزیی، حرفه، کسب

vocation (اسم)
کار، میل، حرفه، کسب، صدا، احضار، پیشه، شغل، حرفهای، هنرستانی

trade (اسم)
سرگرمی، ازار، حرفه، کسب، داد و ستد، سودا، تجارت، کاسبی، سوداگری، پیشه، بازرگانی، شغل، مبادله کالا، امد و رفت

metier (اسم)
سرگرمی، حرفه، کسب، رویه، شغل

traffic (اسم)
کالا، کسب، مخابره، رفت و آمد، ترابری، ترافیک، عبور و مرور، وسائط نقلیه، امد و شد، شد و آمد

trafficker (اسم)
کالا، کسب، تاجر، دسیسه، پشت هم انداز، سوداگر، دکان دار، کاسب

پیشنهاد کاربران

کَسب
اَلفَنجیدن بایستی " اَنپَنگیدن" بوده باشد.
اَل - : همان پیشوند اَن - : مانندِ اَندوختن، انداختن، اندیشه که کوتاه شده ی اندر و به معنی درون و اندرون است.
می توان دَرپنگیدن یا اندرپنگیدن هم گفت .
...
[مشاهده متن کامل]

پَنگ بایستی پنجه باشد که نماره ( اشاره ) به پنج انگشت دست باشد که با آن چیزی را می گیرند .
در زبان آلمانی به آن fangen می گویند و با پیشوند :
anfangen , abfangen و بسیاری دیگر
همانندی کَسب با cash انگلیسی درنگیدنی ( تامل پذیر ) است .

کَسب: چیزی است که انسان حاصل می کند که یا از شرّ و بدی بوده و یا نیکی است. وَمَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ: مصیبت و سختی چیزی است که انسان به خاطر گناهان خود حاصل و کسب می
...
[مشاهده متن کامل]
کند. لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ، در این آیه مراد از کسب، حاصل کردن نیکی ها از فضل الهی بر بنده است.

کار کردن
کسب= به دست آوردن ، دستاوری
گرفتن ( کسب خبر )
واژه کسب
معادل ابجد 82
تعداد حروف 3
تلفظ [kasb]
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( کُ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی kasb
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

سلیم
کسب: بدست آوردن
سلیم
کسب: درآمد زایی
آنچه داریم پیش ازحد نیازمان هست. لذا کسب بیشتراز این؛ سعی بی هوده!
لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ
به دست آوردن، دستاورد
درامدزایی = کسب درامد
بهره جویی، بهره گرفتن
راغب اصفهانی در مورد فرق کسب و اکتساب یادآور شده که کلمه ( اکتساب ) در بدست آوردن فایده ای استعمال می شود که انسان خودش از آن استفاده کند، و معنای کلمه ( کسب ) از معنای اکتساب عمومی تر است ، هم آن را شامل می شود و هم آنچه را که برای غیر بدست می آورد.
طآرمی برای کسب جایزه پوشکاش
طارمی برای دریافت جایزه پوشکاش
پارسی امروزیش میشه
برای نمونه
طارمی برای کسب کردن جایزه سوم
طارمی برای گرفت کردن جایزه سوم
کسب کردن پارسی ساسانیش میشه وندیدن کردن
کسبیدن = کسب کردن.
م. ث
کسبیدن این مقام را به شما و خانواده گرامیتان شادباش می گوییم.
دستیابی به ( در برخی باره ها )
نمونه:
نگره ی بی سویگی ( بیطرفی ) بگونه ای گریز ناپذیر به گزینشِ آنچنان ابزاری برای دستیابی به ( کسب ) این بهبودی خواهد رسید که ناتوان نمودنِ ( تضعیف ) پیکار طبقاتی پرولتاریا را در پی خواهد داشت.
گرفتن
برابر پارسی ( کسب کردن ) ، ( اَلفَنجیدن ) نیز می باشد.
به گمانم الفنجیدن از واژگان کهن پارسیِ بلخی می باشد.
کسب شده= الفنجیده
به دست آوردن

به دست آوردن، رسیدن به . . . . ، حاصل عمل
معنای کسب ، این است که ، قدرت و اراده ی بشر مقارن با قدرت و اراده خالق می گردد بدون اینکه اثری در وجود و عدم فعل داشته باشد .
معنی کسب روزی = ارتزاق
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)