کسالت

/kesAlat/

    affection
    indisposition
    malaise
    weariness
    slight illness
    indolence

فارسی به انگلیسی

کسالت الکلی
hangover

کسالت اور
tedious, humdrum, causing sickness, lethargic, flat, tiresome

کسالت داشتن
to be ill, to not feel well

کسالت و لختی در اثر پر خوری
logy

مترادف ها

disorder (اسم)
ژولیدگی، اشفتگی، بی نظمی، بی ترتیبی، اختلال، نابهنجاری، کسالت

illness (اسم)
سقم، خستگی، اهو، شرارت، مرض، ناخوشی، کسالت، بدی، بیماری، عارضه کسالت

پیشنهاد کاربران

این کلمه کسالت از دو بخش تقسیم شده. . . که ما راجب هیچ کدومشون قرار نیست حرف بزنیم
بی حالی
بیماری
کسالت : [ اصطلاح پزشکی ] حالتی است که در فرد پدید می آید و طـی آن فعالیـت های اجتماعی وی مختـل می شود.

رنجوری
tiredness