کردنی


    doable
    feasible
    licit
    operable
    practical
    workable

مترادف ها

doable (صفت)
شدنی، کردنی

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
واژه ی کردنی از ریشه ی واژه ی کردن فارسی هست
کردنیکردنیکردنیکردنی
سلیم
کردنی: شدنی در برابر ناکردنی یعنی ناشدنی.
کردنی: در پهلوی کرتنیک kartanig بوده است به معنی کارهایی است که انجام می باید داد.
( ( همه کردنیها چو آمد به جای
ز جای مهی برتر آورد پای ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 270. )