کرخ سازnarcoticکرخ سازیnarcotizationکرخ شدگیnumbnessکرخ شدنdeadenکرخ کرختbenumbedکرخ کردنdeaden, narcotize, numb, to benumb
کورِخ در زبان لکی به خشکزار بوته های زرد در تابستان میگن. ئه کورِخ سوته هه تیه ده ر:کنایه از ظاهر زشتی و کثیفی، انگار که مثل روباه یا شغالی که از خشکزار سوخته بیرون اومده باشهکرخ ' KRAKH ب زبان پارسی 💙 معادل پارسی زمخت+ عکس و لینک