- کرانه گرفتن ؛ کنار رفتن. به یک سو شدن.
گفتم کرانه گیرم از آشوب عشق او
وین بحر را چون نیک بدیدم کران نبود
کران اول به معنی کناره گرفتن و استعفا دادن
کران دوم به معنی ساحل
وین بحر را چون نیک بدیدم کران نبود
کران اول به معنی کناره گرفتن و استعفا دادن
کران دوم به معنی ساحل