کده: سنسکریت: keta؛ اوستایی: kata؛ سغدی: kate؛ پارتی و مانوی: kadag؛ پهلوی: kadag، katak.
منبع عکس. فرهنگ پاشنگ








کده را در دهکده و میکده میبینیم که میتواند از ریشه های زیر آمده باشد
فرضیه یک : کَده - > کَد - > کَت ( مانند کَت و کول که نشان بزرگی می باشد ) - > کُت ( آنچه بزرگان برتن داشتند ؛ امروزه اینکه میگویند کت تنه کیه اشاره به بزرگ بودن دارد ) بنابراین دهکده / میکده میشود ده بزرگ / می بزرگ که برای اولی باور پذیر اما برای دومی تنها میتواند به میکده های بزرگ گفته شود و چون معمولا به هر میخانه ای میکده نمیگفتند بازهم باور پذیر است. پس فهمیدیم کَده با کُت یکی بوده
... [مشاهده متن کامل]
فرضیه دوم : کَده - > کتی - > گتی ( گیتی ) - > گت - > ( به زبان مازندرانی = بزرگ و خان ؛ پدربزرگ = گت بابا ) - > گات ( god لاتین ) - > که همه نشان از بزرگی دارد حتی در گیتی هم اینو میشه دید پس کَد / کُت / گَت / گات ( گاد= god = خدا ) / گیتی / گاد همگی از هم آمده اند . در خصوص میکده / می در میدان و مو و . . . . . دیده شده و به معنای رونده می باشد پس میکده در اصل به چم جای بزرگیست که مردم در آن جنب و جوش دارند و می ( روان کاو ) مینوشند . به# میدان و مو و می بنگرید.
فرضیه یک : کَده - > کَد - > کَت ( مانند کَت و کول که نشان بزرگی می باشد ) - > کُت ( آنچه بزرگان برتن داشتند ؛ امروزه اینکه میگویند کت تنه کیه اشاره به بزرگ بودن دارد ) بنابراین دهکده / میکده میشود ده بزرگ / می بزرگ که برای اولی باور پذیر اما برای دومی تنها میتواند به میکده های بزرگ گفته شود و چون معمولا به هر میخانه ای میکده نمیگفتند بازهم باور پذیر است. پس فهمیدیم کَده با کُت یکی بوده
... [مشاهده متن کامل]
فرضیه دوم : کَده - > کتی - > گتی ( گیتی ) - > گت - > ( به زبان مازندرانی = بزرگ و خان ؛ پدربزرگ = گت بابا ) - > گات ( god لاتین ) - > که همه نشان از بزرگی دارد حتی در گیتی هم اینو میشه دید پس کَد / کُت / گَت / گات ( گاد= god = خدا ) / گیتی / گاد همگی از هم آمده اند . در خصوص میکده / می در میدان و مو و . . . . . دیده شده و به معنای رونده می باشد پس میکده در اصل به چم جای بزرگیست که مردم در آن جنب و جوش دارند و می ( روان کاو ) مینوشند . به# میدان و مو و می بنگرید.
واژه کده
معادل ابجد 29
تعداد حروف 3
تلفظ [kade]
ترکیب ( پسوند ) [پهلوی: katak] ‹ کد›
مختصات ( کُ دِ ) ( اِ. )
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
معادل ابجد 29
تعداد حروف 3
تلفظ [kade]
ترکیب ( پسوند ) [پهلوی: katak] ‹ کد›
مختصات ( کُ دِ ) ( اِ. )
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
Kedde/در گویش شهرستان بهاباد مخفف/ کرده /است. مثال، پسرم غلطی ( اشتباهی ) کده شما به بزرگواریتون ببخشد.