دیکشنری
مترجم
بپرس
کدر کردن
blur
cloud
mat
obscure
roil
dull
dull
to tarnish
to offend
دنبال کنید
فارسی به انگلیسی
کدر کردن سطح فلز
tarnish
کدر کردن شیشه
frost
مترادف ها
tarnish
(فعل)
تیره کردن، لکه دار کردن، کدر کردن
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک