soil (فعل)کثیف کردن، چرک کردن، لکه دار کردن، چرک شدن، خاکی کردنbesmear (فعل)الودن، ملوی کردن، اندودن، رنگ کردن، کثیف کردنbedraggle (فعل)کثیف کردن، روی زمین کشیدن و چرک کردنslub (فعل)کثیف کردنdirty (فعل)کثیف کردنbefoul (فعل)کثیف کردن، چرکین کردن، الوده کردنbemire (فعل)کثیف کردن، گل الود کردنslubber (فعل)کثیف کردن، لک کردن، سرهم بندی کردن، کثافتsmutch (فعل)کثیف کردن، الوده کردن، لکه دار کردن