کتک زدن با پهنه هفت تیرpistol-whipکتک زدن با ترکهdrubکتک زدن با چوب دستیdrubکتک زدن با دسته هفت تیرpistol-whip
smack (فعل)دوست داشتن، کتک زدن، با صدا غذا خوردن، ماچ صدادارکردن، مزه مخصوصی داشتن، کف دستی زدنbeat (فعل)زدن، شلاق زدن، چوب زدن، کتک زدن، کوبیدن، تپیدن، منکوب کردن، ضرب زدن، سخت زدنclobber (فعل)زدن، کتک زدن، وصله کردنthrash (فعل)شلاق زدن، کتک زدن، کوبیدن، خرمن کوبی کردن، از پوست دراوردنdrub (فعل)زدن، چوب زدن، کتک زدن، شکست دادنfustigate (فعل)چوب زدن، کتک زدن، کوبیدن، انتقاد کردنbludgeon (فعل)کتک زدن، با چماق زدن، مجبور کردنmug (فعل)کتک زدنscutch (فعل)شلاق زدن، کتک زدن، پنبه زنی کردن