تمامت دیار ترکستان. . . را پریشانی حال چون زلف دلبران خوبان و کاکل ترکان بود. ( تاریخ وصاف الحضره ) . کاکل تورکان چرا گفته؟ آیا کاکل موردی منسوب به تورکان است؟ چیزی که تورک تقدیم ملل کرده؟
کاکُل؛:موی جلو سر. زلف بالای چیزی یا به قول گوغری ها کُلالَک چیزی. نمونه:کاکُل گل محمد، آن پاره که از بر کلاه بیرون مانده بود. ( کلیدر ج۷ص۲۰۸۶ ) مارال دست بر کاکُل مرد گذاشت. ( کلیدر ج۷ص۲۱۱۱ ) کلاغ هایی که کاج های بلند را از کاکُلی به کاکُلی میپریدند ( کلیدر ج۶ص۱۷۶۱ )
جعد، فش،
نوک . قله . . مثلا در متن پایین که از روزگار سپری شده مردم سالخورده اثر محمود دولت است به همین معنی آمده: کلاغهایی که کاجهای بلند را از کاکلی به کاکلی میپریدند