کاوش کردن با پشتکارferretکاوش کردن با کشیدن تور در ته دریاdragکاوش کردن با کشیدن قلاب در ته دریاdragکاوش کردن زخم و حفره با میلهprobe
probe (فعل)کاوش کردن، تفحص کردن، غور و بررسی کردنdelve (فعل)سوراخ کردن، حفر کردن، کاوش کردنpry (فعل)کاوش کردن، سروگوش آب دادن، بادقت نگاه کردن، فضولانه نگاه کردن، با دیلم یا اهرم بلند کردنdig (فعل)کندن، کاوش کردن، فرو کردنforage (فعل)خوراک دادن، کاوش کردن، پی علف گشتنexplore (فعل)کاوش کردن، اکتشاف کردن، سیاحت کردن، پیگردی کردنprog (فعل)کاوش کردن، پرسه زدن، با میخ نوک تیز فشار دادن