کاهش

/kAheS/

    abatement
    alleviation
    diminution
    decrease
    deduction subtraction
    reduction
    allowance
    cut
    decline
    depletion
    drop
    drop-off
    fall
    lapse
    loss
    mitigation
    relief
    remission
    retrenchment
    slowdown
    slump
    step-down
    deduction
    letup

فارسی به انگلیسی

کاهش ارزش موجودی ها در اثر استهلاک
write-down

کاهش بها
discount

کاهش پذیر
deductible

کاهش پذیر در مورد پارچه
shrinkable

کاهش تدریجی
wane

کاهش حرکت دودی در روده ها
stasis

کاهش دادن
alleviate, lessen, reduce

کاهش دادن ارزش و قیمت و مقدار
depress

کاهش سرمایه گذاری
disinvestment

کاهش فعالیت
depression

کاهش قیمت ها
downside

کاهش گر
drain, decliner, drag, reducer

کاهش مقدار
depression

کاهش مقدار پول در گردش
deflation

کاهش ناچیز
modification

کاهش نیرو
depression

کاهش وخامت
de-escalation

کاهش کارکنان
shakeout

کاهش یاب
minuend

کاهش یافتن
abate, decline, drop, ease, fall, recede, shrink, to be decreased or diminished

مترادف ها

decrease (اسم)
کاهش، تنزیل

abatement (اسم)
کاهش، جلوگیری، تنزل، تخفیف

reduction (اسم)
کاهش، اختصار، تبدیل، تقلیل، تنزیل، احیا، ساده سازی، احاله

decline (اسم)
کاهش، زوال، انحطاط، سقوط، فساد

decrement (اسم)
کاهش، کهنگی، خمود، ضایعات، میزان کاهش، کاستن پلهای

diminution (اسم)
کاهش، تحقیر، تقلیل، کسر، کمشدگی

disparagement (اسم)
کاهش، توهین، بی اعتباری، بی احترامی، خوار شماری، انکارفضیلت

detraction (اسم)
کاهش، افترا، کسر، بد گویی، کسر شان

rebate (اسم)
کاهش، تخفیف

wastage (اسم)
کاهش، ضایعات، اتلاف، تضییع، تفریط کاری

devaluation (اسم)
کاهش، تنزل قیمت پول

downturn (اسم)
کاهش، نزول، سیرنزولی، سیر بطرف پایین، رکود اقتصادی

subtraction (اسم)
کاهش، منها، تفریق

reductional (صفت)
کاهش، اختصار، تبدیل، تقلیل، احیا، احاله

depreciatory (صفت)
کاهش، کاهنده، استهلاکی، کسر کننده

scale down (فعل)
کاهش، کاهش تدریجی، به نسبت ثابت

slake (فعل)
فرو نشستن، کاهش، خاموش کردن، کاهش یافتن، معتدل شدن

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

کاهشکاهشکاهشکاهشکاهش
تخفیف
انحطاط

بپرس