واژه �کانون� ریشه ای بسیار کهن دارد و در زبان های ایرانی و هندواروپایی باستان دیده می شود. خلاصه اش چنین است:
—
اوستایی:
در اوستا واژه ای به صورت kanu - یا kānu - به معنای �آتشدان، جای آتش� دیده می شود. این واژه در ارتباط مستقیم با آیین های زرتشتی و نگهداری آتش مقدس بوده است.
... [مشاهده متن کامل]
پهلوی ( فارسی میانه ) :
در متون پهلوی به صورت kānu - آمده و معنای آن همان �اجاق، آتشگاه� بوده است.
فارسی نو:
همین واژه با حفظ شکل و معنا به فارسی نو رسیده و علاوه بر معنای اصلی �اجاق و آتشگاه�، معنای استعاری �مرکز، محل تجمع، نقطه اصلی� پیدا کرده است.
سانسکریت:
در سانسکریت ریشه ی مشترک آن śan� - یا śanō - دیده می شود که به معنی �آتشدان، اجاق� بوده است. برخی پژوهشگران ریشه اصلی آن را از ریشه ی هندواروپایی ken - ( سوختن، داغ بودن ) می دانند.
🔹 بنابراین �کانون� یک واژه ی مشترک ایرانی–هندی است که در اوستایی و پهلوی به روشنی ثبت شده و در فارسی نو هم با همان بار معنایی باقی مانده است.
- - -
بررسی ریشه شناسی �کانون�
اوستایی:
واژه kanu - یا kānu - به معنای �آتشدان� یا �جای آتش� در اوستا یافت می شود و با آیین های زرتشتی و نگهداری آتش مقدس مرتبط است.
پهلوی ( فارسی میانه ) :
در متون پهلوی، این واژه به صورت kānu - آمده و معنای آن همان �اجاق� یا �آتشگاه� بوده است.
سانسکریت:
در سانسکریت واژه ای مشابه با śan� - یا śanō - وجود دارد که به معنای �آتشدان� یا �اجاق� است. پژوهشگران ریشه ی آن را از ریشه هندواروپایی ken - ( سوختن، داغ بودن ) می دانند.
فارسی نو:
واژه �کانون� در فارسی نو با حفظ شکل و معنا آمده و علاوه بر معنای اصلی �اجاق� و �آتشگاه�، معنای استعاری �مرکز�، �محل تجمع� یا �نقطه اصلی� پیدا کرده است.
- - -
منابع معتبر کتابی
1. Benveniste, �mile. Avestan Dictionary.
2. Monier - Williams, Monier. Sanskrit - English Dictionary.
3. Pokorny, Julius. Indo - European Etymological Dictionary.
4. MacKenzie, D. N. A Concise Pahlavi Dictionary.
5. Yarshater, Ehsan. Persian Etymological Dictionary.
6. Mallory, J. P. , & Adams, D. Q. The Oxford Introduction to Proto - Indo - European and the Proto - Indo - European World.
7. Humbach, Helmut. Dictionary of Iranian Languages.
- - -
منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه ی کانون از ریشه ی واژه ی کوانین فارسی هست خود
واژه ی کوانین از ریشه ی سه واژه ی که ، وا نی ، ن فارسی هست و واژه ی وا از ریشه ی واژه ی وای فارسی هست.
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
Association
واژه کانون
معادل ابجد 127
تعداد حروف 5
تلفظ [kānun]
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی، مٲخوذ از پارسی، جمع: کوانین]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی kAnun
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
کانون ( نگاه کنید به Canon ) به معنی قانون - کانون عهد جدید ( و قدیم ) به مکتوبات، کتب، جزوات، رسالات اعتقادی از همه نوشته های مانده از زمان های قبل که مورد تاییداست و از آن دفاع می شود ودر شوراها ، مجمع هاو اعتقاد نامه هامصوب شده است. . .
هوالعلیم
کانون : مرکز ؛ قطب ؛ مرکزیت ؛ انجمن : محل تجمع ؛ گرد همائی
مرکز