کالبد

/kAlbod/

    body
    shell
    skeleton
    frame
    mould
    form
    carcass

فارسی به انگلیسی

کالبد سنج
coroner

کالبد شناختی
anatomic, anatomical

کالبد شناس
anatomist

کالبد شکاف
dissector

کالبد شکافی موجود زنده
vivisection

کالبد شکافی کردن
dissect, anatomize

مترادف ها

shell (اسم)
صدف، جلد، مرمی، گلوله توپ، کالبد، قشر، پوست، عایق، خمپاره، صدف حلزون، بدنه ساختمان، عامل محافظ حفاظ، پوست فندق وغیره، پوکه فشنگ، قشر زمین، کاسه یا لاک محافظ جانور

skeleton (اسم)
ساختمان، استخوان بندی، شالوده، طرح، اسکلت، کالبد، طرح ریزی

framework (اسم)
استخوان بندی، بدنه، کالبد، چارچوب، چهارچوبه، چوب بست

mold (اسم)
قالب، کالبد، کپک، کپک قارچی، الگو، کپرک، قارچ انگلی گیاهان

chassis (اسم)
شاسی، اسکلت، شاسی اتومبیل، کالبد

mould (اسم)
کالبد، کپک، کپک قارچی، کپرک، قارچ انگلی گیاهان

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

کالبدکالبدکالبدکالبد
کالبد
در سانسکریت kAy . KAyaبه معنی بدن هست به نظرم از همین ریشه باشه
خانه نه در. [ ن َ / ن ِ ی ِ ن ُه ْ دَ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دنیا. روزگار. ( ناظم الاطباء ) . کنایه از دنیا آمده بدین تعبیرکه زمین را افلاک محیط است و فلک نه است و در هر فلک دری است. ( از آنندراج )
...
[مشاهده متن کامل]
. || قالب آدمی. ( ناظم الاطباء ) . خانه کنایه از وجود آدمی و نه کنایه ازنه سوراخ است که دو سوراخ چشم و دو سوراخ گوش و دو پرده بینی و یک دهان و دو سوراخ سفلی. ( آنندراج ) .

کالبد
واژه کالبد در اصل از زبان آرامی کالوبید. kālobid نامیده شده که خود در اصل ریشه هندواروپایی در زبان یونان باستان کالو - پویدن kalo - poidon یا قالب چوبی کفش ,
پوئیدون یعنی پا در فارسی٫ این واژه بعدها در عربی فالب نامیده شده.
خاک تاریک . [ ک ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از جسد و قالب آدمی بود. ( برهان قاطع ) ( انجمن آرای ناصری ) . قبضه ٔ خاکی که سرشت انسانی از آن است .
جسد
سلام ایا تلفظ kalba d هم درست است؟
شما در این اینه نقش های بوقلمون ببینید
اینه استعاره از کالبد ادمی
ساختار
کالبد: در پهلوی کالپت kālpot بوده است .
( ( هرانچ از گل آمد چو بشناختند
سبک ، خشت را ، کالبد ساختند ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 267. )

قاب مایع
دگرگون شده " کارپ " پهلوی
اندام
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)