کال

/kAl/

    green
    gully
    immature
    unripe
    corrosive
    erosive
    caustic

مترادف ها

unripe (صفت)
سبز، خام، نارس، زود رس، نا بالغ، کال

raw (صفت)
سرد، خام، نارس، بی تجربه، نپخته، کال

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

کالکالکالکال
چیز مهمی که امروز فهمیدم این است که کَ لی که معنای کچلی میدهد با واژه دَکِلِستِن مازندرانی یکی می باشد و به معنای ریختن و ریخته شده میباشد پس ک َ ل شدن همان ریخته شده است و در کلانتر هم به دلیل اینکه در قدیم همانطور که دوستان گفتند قلندران = calandar صورت خودرا میتراشیدند به آنها اطلاق شد , کِل به چم جا و خانه و در کِرک کِلی مازندرانی ( خانه مرغ ) کِلی او / کیله او ( خانه آب = جوی ) و . . . دیده شده
...
[مشاهده متن کامل]

از اینرو میتوان فهمید کال به چم خشکی که در میانکاله آنرا داریم از فعل دکلستن آمده و کال تغییر یافته کَ ل است و به میوه های نرسیده و خشک کال و به ادم های کچل ک َل گفتند . همچنین در زبان مازندرانی به اصلا و هیچ ( تمامیت در چیزی ) دَ کال میگویند و باز نشان از این دارد برای اشاره به تمامیت چیزی از ک ُ ل / ک َ ل یا کلاً استفاده میشده . پس یکی دیگر از مشتقات آن بطور کل و کامل است.
پس داریم
کِ ل / ک ِ لی / کیله = خانه ( جایی که خشک باشد )
ک َ ل / کال = خشک و ریخته شده ( کلانتر = قلندر = کامل خشک و ریخته شده => اشاره به بی مویی و تاس بودن زیاد آنان )
کُ ل = بطور کل و کامل ( تماما )
کال = در جایی دیگر از این خشک بودن = کال برای شمارش نیز بهره شد ( چند کال گردو = چند عدد گردو ) همچنین در زبان لاتین نیز برای شمارش از واژه calculator بهره میشود که باز نشان از این دارد قلندران = کالندران = کلانتران کارشان ستاره شناسی و حساب رسی بوده / اصطلاح اینکه میگویند با من خشکه حساب کن هم بسیار شکآور به اسن است که خشکه همان کال میشود پس => با من نقداً و شمرده حساب کردن هم از همینجا آمده
واژه دکال دقیقا زمانی در زبان مازندرانی بکار میرود که بخواهیم در پاسخ به ادعاهای یک فرد بگویم تازه تم هم مثلا ادم شدی و . . . ( یعنی بحساب آوردن ملاک بوده ) پس کال و دکال یعنی حساب آوردن و دکال یعنی تو را هم بحساب بیارم؟؟

در لری به معنای قهوه ای
رضا گلین شریف دینی
کال ( kaal ) :در گویش مازندارنی نام درختی با شاخه های محکم است که معمولاً در حاشیه رودخانه ها رشد می کند و پوست آن قابلیت جداسازی یکپارچه را دارد و به عنوان طناب مورد استفاده قرار می گیرد.
در خراسان بزرگ به همان معنی کانال ( آب ) است، خواه توسط انسان کنده شده باشد ( مسیل ) خواه با بارش باران و سیل ( رود فصلی ) ، کال های بی نهایت زیبا در ایران زمین، بسیارند، مانند کال جنی که بسیار معروف و زیباست
سیاه و اسود، سبز تیره
خام ، نارس، ناپخته،
آبکند ، ابخوست، آبراه،
خمیده، کوژ،
کال:سیل، آب کند، سیل جای.
نمونه:کنار همین کال، بالاترک ( کلیدر، ج۶، ص۱۸۱۹ )
پای کتل غلامو، بیخ کال
( کلیدر، ج۶، ص۱۸۱۹ )
محمدجعفر نقوی
کال به معنای خالی بودن نیز کاربرد دارد.
در میمند کرمان کَل، کَهل، کهلو به معنای چشمه و محل جمع شدن آب بکار می رود.
انچه دیدم این است هه دوستان کال را برابر ناپختگی یا کند شدن ( پاد تیز ) / جویب و حفره کوچک دانستند. بررسی میکنیم هر سه مورد را
در زبان مازندرانی به لانه مرغ کِرک کالی میگویند پس در راستای گفته دوستمون از بختیار که گودال کوچک گفته می شود و ناراستایی دارد با بلوچ که آنرا گدال ژرف خواندند.
...
[مشاهده متن کامل]

کال برابر نارسیده که در همه جای ایران گویا کاربرد دارد
کال برابر جوی آب که در زبان مازندرانی بدان کیل ( کیله ) میگویند و پیداست دگردیسی اوایی بین این زبان ها رخ داده - ناگفته نماند در برخی از جایگاه مازندران به کرک کالی کرک کیلی میگویند

تو مشهد به آبراه یا کانال میگن
البته شنیده بودم از اوستا اومده
در زبان مازندرانی کال به مانای نرسیده /نپخته یا خام = هر چیزی که از حد والایی خودش فاصله داشته باشد
در جواب دوستانی که کال رو رود گفتن به مازندرانی به کالی که رود گفتن کیله میگن گویا دگردیسی اتفاق افتاده = البته کیله رو جوی اب نه چندارن بزرگ میگویند
کال در فضای مجازی چیه
چیی در زبان ترکی معنی خام
کال هم به گعنی نرسیده هست
کال/ k�l : رود
مانند: . . . پای و تن است که بخواهد گله اش را از کناره ی کال یا رودی، از سیلی که در آمدن ست برهاند.
کلیدر
محمود دولت آبادی
کال/ k�l : رود
مانند: به کال شور می آمدند، دُرمنه و غیچ بار می کردند، به شهر می بردند و به نانوایی ها و زغالی ها می فروختند.
کلیدر
محمود دولت آبادی
کال/ kāl : میوه ی نارس. برنجی که خوب دم نکشیده باشد. خشکی، خشکی میان دو رود.
...
[مشاهده متن کامل]

کال/kāl : کُند ضد تیز. یک دانه گردو. لنگ، افلیج از دست و پا. بلندی، تپه، تپه ی بلند.
فرهنگ واژگان تبری
زیر نظر: جهانگیر نصری اشرافی

مازنی:/kaal/koolحاشیه مرتفع رودخانه و جوی - برای بلندی حاشیه ی خندق و کانال و امثال آن کول گفته می شود.
کال/ KAL : رود
مانند: چهره اش، چرم خشکیده در آفتاب. دست هایش، نیم سوز خشک . لبهایش، کناره های کال شور.
کلیدر
محمود دولت آبادی
کال ( Kal ) :در زبان ترکی به معنی نارس است
کال در زبان بلوچی به معنی گودال عمیق گفته میشه
در گفتار لری :
کال= رنگ قهوه ای، بز با گوش های قهوه ای
نارسیده، نرسیده، درهم، مکان، جا، سیلگاه، خمیده، ژولیده، نارس، خم، آبکند، مقام، مسیل
ارکین
اسم: پسر
ریشه: ترکی
معنی : آزاد
خام، نارسیده، نارس، نرسیده، خم، خمیده، درهم، ژولیده، آبکند، سیلگاه، مسیل، جا، مقام، مکان
کانال ، آبراه، گودال
ستاک حال کالیدن، پریش، گریز
در زبان لری بختیاری به معنی
گودال کم عمق
Kal
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس