کاستی

/kAsti/

    blemish
    defect
    deficiency
    demerit
    disadvantage
    disfigurement
    drawback
    failing
    failure
    fault
    flaw
    imperfection
    limitation
    need
    poverty
    shortcoming
    liability

فارسی به انگلیسی

کاستی دار
imperfect, inchoate, incomplete, lean, scant

کاستی کوچک
foible

کاستی یابی
faultfinding

مترادف ها

defect (اسم)
علت، عیب، نقص، قصور، کمبود، کاستی، اهو، نکته ضعف

deficiency (اسم)
عدم، عیب، نقص، قصور، کمبود، کسر، کاستی، نکته ضعف، ناکارایی، کمی

fault (اسم)
چینه، گناه، اشتباه، عیب، نقص، خطا، تقصیر، نا درستی، کاستی، گسله، شکست زمین، حرج

flaw (اسم)
عیب، رخنه، شکاف، درز، خدشه، کاستی، اشوب ناگهانی

shortcoming (اسم)
علت، قصور، کمبود، کاستی، نکته ضعف

extenuation (اسم)
کاستی، کمی، نازکی

پیشنهاد کاربران

ز نیرو بود مرد را راستی
ز سستی کژی زاید و کاستی
کاستی در این بیت ستم است
ایراد
اشکال
معنی
کاستی:کمبو. د
کاهش
کاستی=ارزو
کاستی =کم کاری
کاستی یعنی ≈تنبلی
نقص . . . نقیصه . . . . . کمبود . . . . .
کاستی :کاستی در پهلوی کاستیه kāstīh بوده است .
( ( نگوید سخن جز همه راستی
نخواهد به داد اندرون کاستی ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 302. )

کاهش، کمی، منقصت، نقص، نقصان، نقیصه، عیب

کاهش، کمی، منقصت، نقص، نقصان، نقیصه
درسته میشه عیب
کاستی= عیب
کاستی به معنی کم شدنه
عیب
کمبود
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس