کاسبی

/kAsebi/

    business
    patronage
    trade
    trading
    proposition

فارسی به انگلیسی

کاسبی و به مخاطره اندازی سرمایه
enterprise

کاسبی کردن
ply, trade, to do business, to trade, to earn

مترادف ها

business (اسم)
حرفه، داد و ستد، تجارت، بنگاه، کار و کسب، کاسبی، سوداگری

trade (اسم)
سرگرمی، ازار، حرفه، کسب، داد و ستد، سودا، تجارت، کاسبی، سوداگری، پیشه، بازرگانی، شغل، مبادله کالا، امد و رفت

پیشنهاد کاربران

مُشتریِ جاهل؛ بهترین کاسبیِ برای کاسب حیله گر ومُتَقَّلِّب هست.
ومشتری أحمق ( مُتظاهر به دانائی وتخصُّص وزرنگی ) ؛ بزرگترین فاجعه ، ومعضل لاینحل، برای کاسب مُنصِف ومُتخصص هست.
سوداگری، بازرگانی

بپرس