کاری

/kAri/

    active
    biting
    businesslike
    effective
    effectual
    forceful
    functional
    hard
    operative
    trotter
    two-fisted
    curry powder
    curry
    deathblow
    mortal
    efficient
    hard-working
    potent

فارسی به انگلیسی

کاری از او ساخته نیست
he is not in a position to do anything .he is incapable ofdoing anything.

کاری به اونداشته باشید
let him alone

کاری بو
caribou

کاری بودن
effect

کاری را خراب کردن
butcher

کاری راسرصبرانجام دادن
to take ones time in doing something

کاری زدن به خوراک
curry

کاری ندارد
there is nothing hard about it, it is every mans work

کاری نمی توان کرد
nothing can be done

مترادف ها

acting (اسم)
بازیگری، کفیل، فعالیت، ایفای نمایش، کاری، جدیت

curry (اسم)
کاری، زردچوبه هندی

impotence (اسم)
کاری، عنن، لاغری، ناتوانی، عجز، ضعف جنسی، سستی کمر

impotency (اسم)
کاری، عنن، لاغری، ناتوانی، عجز، ضعف جنسی، سستی کمر

active (صفت)
کاری، فعال، کنشی، معلوم، کنشگر، ساعی، دایر، حاضر به خدمت، تنزل بردار، با ربح، کنشور، پر کار

energetic (صفت)
کاری، فعال، جدی، پرتکاپو، دارای انرژی، کارمایهای

drastic (صفت)
کاری، جدی، موثر، قوی، شدید، عنیف

effective (صفت)
کاری، مفید، موثر، قابل اجرا، تاثیر پذیر

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
کاریکاریکاریکاریکاریکاری
کاری : کاری اسم پسر فارسی می باشد. کاری به معنی : تلاشگر - کوشا - مفید - فعال - کسی که خوب ارعهده کار برمی آید. توانمندو اثربخش .
کاریا : کاریا اسم دخترانه باریشه فارسی است . کاری الف تانیث . یا الف اسم ساز .
کاری:
بزرگ و مهم، یای وحدت مفید تعظیم و تعریف.
"و صدقات بسیار دادند که کاری قرار گرفت.
( گزیده تاریخ بیهقی، خطیب رهبر، چاپ پنجم، ۱۳۷۲، ص ۱٠ )

بپرس