کارما


    karma

پیشنهاد کاربران

به پارسی = کارگَرد یا زیستکار
( karman ) ( کارما در زبان هندی به معنی کردار است و به نظر نگارنده این واژه از دو قسمت تشکیل شده قسمت اول: کار که در واژه کردار هم دیده می شود به معنی عمل و نتیجه عمل و من هم تلفظ هندی من یا ما یا انسان می باشد. )
...
[مشاهده متن کامل]

کارما از اصطلاحات آیین تناسخ در هندوستان می باشد . . بر اساس قانون ( karman ) ، آدمی نتیجۀ اعمال خود را در دوره های بازگشت مجدد خود در این جهان می بیند . کسانی که کار نیک انجام داده اند ، در مرحله ی بعد زندگی مرفه و خوشی دارند و آنان که کاربد می کنند ، در بازگشت با بینوایی و بذبختی دست به گریبان خواهند بود و چه بسا به شکل حیوان بازگشت کنند .
رجوع شود به ( توفیقی ، حسین ، آشنایی با ادیان بزرگ ، 1398: 36 )

زیستکار
واژه زیستکار به چم کارما در برخی نگارشها دیده می شود
تکالیف سنگین و اعمال دست و پاگیر و بازدارنده رشد و نمّو و بلوغ قوای ادراکی فهم و عقل انسان و کُند کننده احساسات و عواطف و افکار و خیالات و در عوض تقویت کننده اوهامات و ابهامات و خرافات از قبیل ستایش و پرستش؛ نیایش و مناجات ؛ دعا و عبادات ؛ طاعت و بندگی ؛ تسبیح و ذکر؛ احداث معابد و قربانی حیوانات در اطراف آنها؛ زیارت اماکن به اصطلاح مقدسه و تعیین قبله گاه و اوقات شرعی از طرف خداوند متعال و به امر وی و از آسمان نازل نشده و بر هستی و وجود انسان تحمیل نگردیده اند بلکه جملگی میراث دوران حاکمیت آیین های بت پرستی بوده و از طرف بنیانگذاران آئین ها و ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع آئینی و دینی اقتباس گردیده و بر روی سر و گردن و دوش و گرده پیروان نهاده شده اند با هدف و قصد و نیت و انگیزه باطنی و آرزوی پنهانی زنده نگاه داشتن نام و نشان و اثر خویش در ذهن و زبان و خط انسان بخصوص پیروان و در حافظه یا خاطره تاریخ در سطوح زندگی های ابتدایی ایلیاتی و طایفه ای و قبیله ای و قومی و بین اقوام در شرائط تاریخی و اعصار مختلف باستان. و آنهم نه به تبعیت و پیروی از امر و کلام خداوند متعال بلکه متاثر از پرتو های وسوسه گر نور ظلمانی آتش سوزان شهوت غریزه طبیعی نام آوری و شهرت طلبی.
...
[مشاهده متن کامل]

در همین رابطه و زمینه یعنی تکلیف انسان در پیشگاه خداوند متعال :
آفریدگار کائنات نیافریده ست مرا بهر طاعت و بندگی یا به لسان قرآن الا یعبدون/ بلکه تا کند مرا وانهم نه بسان ماریا مادر ایسا یعنی مریم عذرا/ الا به معرفت کامل ابعاد فراوان و بیکران خویش هدایت و رهنمون مرا/ تا سهیم گرداند و بهره مند نماید از عشق و زندگی جاودانه و بی آغاز و بی پایان خویش تو و مرا / بهر گفت و شنود و بازی و لذت و شادی و آزادی در سطح کمال ایده آل در پیشگاه اعلا و والا و بیکران خویش/ با من و تو و شما یعنی جملگی یا همگی ما/ نه فقط با محمّد و ایسا و موسا و آبراهام و نوآه /به اصطلاح منتخبین و برگزیدگان و مقربین درگاه /
پس از این مقدمه کوتاه لازم به اشاره می دانم که واژه کاربردی و هم سنگ و مترادف و معادل و هم معنا با کارمای هندوان، در ایران شیک سال مرسوم بوده است. این کلمه به علت و دلیلی نا پیدا جای خود را به سرنوشت سپرده و به سرزمین غرب مهاجرت نموده و با حروف لاتین و در زبان آلمانی وجود لفظی خود را به شکل Schicksal به معنای سرنوشت حفظ نموده است. شیک در فارسی قدیم ( قبل از پیدایش خط و زبان اوستایی ) علاوه بر زیبا و آراسته و مرتب و دلچسب به معنای نیک هم بوده است و سال علاوه بر سال خورشیدی به معنای دوره یا عصر و یا عهد هم بوده است. لذا معنای ژرف شیک سال عبارت بوده است از دوران طلایی و نیک بسیار طولانی در حالت بهشت برین قبل از آغار سفر. و آنهم چند هزار سال قبل از سرودن داستان آدم و حوا و زندگی آندو در عصر طلائی صلح و صفا و سلامتی و رفاه و آسایش و آرامش ملکوتی در باغ پردیس یا فردوس یا جنت و یا بهشت تا قبل از گاز زدن به میوه درخت شناخت مثل گاز زده شده به سیب لوگوی شرکت اپل توسط حکیم قوم یهود یعنی موسا.
کارما و شیک سال هردو به معنای سرنوشت از پیش تعیین شده می باشند و آنهم سعادت کامل و عشق و زندگی که در اول یا ازل توسط آفریدگار کائنات ( به زبان امروز : خداوند متعال ) یک بار برای همیشگی و دائمیت و ابدیت و بقاء و جاودانگی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین آفریده شده و تصویر کلی و جزئی آن در خاطره مطلق و بیکران خداوند متعال طوری ثبت و ضبط گردیده است که در آن هیچگونه لرزش و لغزش و خللی ایجاد نخواهد گردید و انسان هیچگاه و هرگز نمی تواند در فرم یا شکل و محتوای آن هیچگونه دخل و تصرفی بنماید و یا به کمک کلیه پندار ها و گفتار ها و کردار های دنیوی خود کوچکترین اثر مثبت یا منفی روی آن بگذارد. پیروان آن بینش و باور حقیقی در سرزمین های ایران و هندوستان به ایل گبری معروف بوده اند. واژه فارسی گبری یعنی جبری و ایل گبری یا ایل جبری به شکل جمع ایل گبریان به معنای جبرگرایان بوده است. هزاران سال بعد در زبان آرامی و توسط مریم مادر ایسا ، ایل گبری از راست به چپ به شکل گبری ایل در می آید و بصورت گابرئیل به نام تبدیل می شود و معنای فرشته پیام رسان بخود می گیرد. گابریئل بعدا در زبان عربی و توسط پیامبر اسلام به جبرئیل تبدیل می شود. در این زمینه برای ما ایرانیان و بخصوص پارسی زبانان مفید و مثمر ثمر خواهد بود که به این سطح از وقوف و آگاهی و بیداری و هوشیاری برسیم و بدانیم که فرشته ای با نام های گابریئل و جبرئیل وجود نداشته است و لذا توسط آن فرشته هیچ گونه پیام آسمانی در قالب وحی به گوش سر مریم و محمّد ابلاغ نگردیده است. این حقیقت را فاش می کنم که ( سنیان و شیعیان و بهائیان مسلمان و فاری زیان و سادوسیان یهودی و کاتولیک ها و پروتستان های مسیحی و بودائیان و زرتشتیان و آتئیست ها و کمونیست های ) ایرانی تا به قیامت خیالشان راحت شود و دیگر وقت و عمر و انرژی حسی و فکری و خیالی خود را بیشتر از این بر سر این سوال تلف ننمایند که کدام آئین و دین و مذهب و ایدئولوژی و فرقه و حلقه حق است و کدامیک باطل. از دیدگاه فردی من جملگی باطل اند و هیچکدام حق نیستند غیر از خداوند متعال و شناخت و دانش علمی.
فرق اساسی و بنیادی بین هندوان و بودائیان بر سر چرخه سم سر یا چرخه تولد و مرگ این است که هندوان بر این بینش و باور اند که از این چرخه نمی توان زود تر از موعد مقرر و از پیش تعیین شده پیاده شد و به رستگاری و رهایی و سعادت و کمال آرامش یعنی حالت موکشا رسید و بودائیان بر اساس راه هشت لایه ای پیشنهاد شده توسط بودا بر این باور اند که قبل از فرا رسیدن موعد مقرر می توان از این زنجیر پیاده و رها شد و به حالت نیروانا رسید. راه هشت لایه به زبان آلمانی بصورت زیر می باشد:
Der achtfache Pfad با تلفظ دِر آخت فاخه فاد.
یک طناب تصور کنید که از هشت نخ یا تار یا رشته ضخیم بافته شده باشد. در نزدیکی های سر و ته این طناب هشت نخ بطور جدا و مجزا از هم قابل تشخیص اند اما در طول طناب دیگر به سهولت قابل تمیز از هم نمی باشند. حال اگر این طناب را به شکل دایره روی زمین تصور نمائیم و اگر از قبل یعنی قبل از بافتن طناب هشت رشته را شماره یا نشانه گذاری نکرده بوده باشیم، آنگاه نمی توانیم به سهولت هشت نخ سر و ته طناب را به هم پیوند بزنیم طوریکه سر و ته هرکدام از آنها به خود برسند و نه به نخ همسایه. در این زمینه اشتباه بودا این بوده است که به معنای نام خود ( بود ده ) واقف و آگاه نبوده است و الا یک راه ده لایه ای پیشنهاد می داد. بودا عدد ۸ را از خردمندان آفریننده بازی رزمی شطرنج اقتباس نموده است که راز و معنای ژرف تری دارد تا راه هشت لایه ای. بیان راز و معنای نهفته در پشت پرده ظاهر عدد ۸ خارج از حوصله و توان این کامنت کوتاه یا پیامک می باشد. در همین زمینه خوانندگان گرامی می توانند در این سایت ارزشمند به حکیم بزرگمهر و بازی تخته نرد و شطرنج مراجعه نمایند. بطور خیلی خلاصه و فشرده : این دنیا یا این عالم بهمراه این آسمان و زمین بر اساس فاکتور 8n همیشه در یک مدار و مرتبه و درجه تکاملی برتر از حالت قبل به ظهور و پیدایش و کثرت می رسد و عمر کلی و جزئی خود را سپری می نماید. n عبارت است از اعداد صحیح و طبیعی از ۱ تا یک حد معین که در حال حاضر فقط خداوند متعال به آن حد علم و آگاهی کامل دارد، اما انسان علمی ( نه دینی نه فلسفی نه عرفانی ) هم در آینده آن حد را کشف خواهد نمود.

انسان در طول تاریخ پیدایش خود روی کره زمین تاکنون با یک پدیده واقعی و عینی و طبیعی مواجه بوده و تا پایان انقراض کامل روی کره زمین یا در منظومه شمسی و یا در گوشه ناچیزی از کهکشان راه شیری با این پدیده بطور مستقیم و بلا واسطه مواجه خواهد بود. این پدیده یا رویداد و یا اتفاق آشنا و ملموس را که هیچ انسان فهمیده و عاقلی منکر آن نمی باشد، میتواند به شکل یک پاره خط به شکل زیر بیان و نوشته شود :
...
[مشاهده متن کامل]

《 تولد - زندگی - مرگ 》
کلیه پیشینیان و حالیان و آیندگان انسانی در این نکته یا در باره این قطعه خط با همدیگر متفق القول بوده و می باشند و خواهند بود که هرفرد انسانی یک روز یا یک شب از مادر متولد می شود و یک روز یا یک شب پس از تجربه زندگی دنیوی خواهد مرد . در همین رابطه می توان سوال زیر را طرح نمود بخصوص از حضور آن دانایانی که به جاودانه بودن عشق و زندگی خود و اعضای خانواده خویش باور دارند: آیا یک فرد انسانی را می شناسید که در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون یک بار از مادر متولد شده باشد و دیگر نمرده باشد ؟
این پدیده واقعی و عینی و طبیعی و تجربی و قابل لمس تنها و منزوی نمی باشد مانند زاهدان پارسا آرمیده در کنج دَیر ها و خسپیده در گوشه غفلت وهمیات و ابهامات و غرق شدگان در آیات وحیانی و روایات و احادیث به اصطلاح انبیاء و اولیاء، بلکه دارای نیم زوج بنیادی و همزاد و هم بازی خویش می باشد که در طول هم و پشت سر همدیگر به ظهور و پیدایش می رسند و هرگز از هم جدا نمی شوند بلکه جاودانه در پیوند باهم خواهند بود بدون کوچکترین خلاء یا فاصله خالی بین همدیگر. همانطوریکه اشاره شد، با یکی از دو نیم زوج بنیادی یا دو یار و همراه جاودانه آشنایی داریم، اما یکی از آنها از لحاظ تجربی به اندازه دو سوم از لحاظ واژه ای در مقابل حواس پنجگانه ما پنهان است و توسط چشمان سر غیر قابل روئیت یا مشاهده می باشد. این پدیده یا رویداد یا اتفاق طبیعی می تواند به شکل پاره خط زیر بیان و نوشته شود :
《 مرگ - زندگی - تولد 》
کلمه مرگ در انتهای پاره خط اول و در ابتدای پاره خط دوم یکی می باشند و این دو خط در این نقطه با هم در پیوند جاودانه و جدایی ناپذیر می باشند و هیچ نیروئی یا دستی از عالم غیب نمی تواند این دو رویداد را از هم تفکیک یا جدا نماید مگر آن نیرو و آن دست به دانا و توانا یا حکیم و عالِم و قادر مطلق تعلق داشته باشند. زندگی در پاره خط اول همین زندگی دنیوی است که از لحظه بسته شدن نطفه در رحم مادر آغاز میگردد و در لحظه مرگ به پایان می رسد و طول آن برای هر فرد انسانی خاص و ویژه و منحصر به فرد می باشد. زندگی در قطعه خط دوم که در آنسوی دیوار نامرئی مرگ و در بخش غیبی همین دنیا یا عالم ( نه در بیرون یا خارج از مرز و محیط آن ) اتفاق می افتد، عبارت است از زندگی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین در قالب روئیاهای حقیقی و روشن بموازات خواب ژرف و شیرین مرگ بهمراه بر آورده شدن کلیه آرزو های نیک هر فرد انسانی و آنهم بطور مطلق مستقل از اعمال نیک و بد دنیوی و بدون کوچکترین تبعیض و استثنائی بین افراد انسانی در بخش غیبی پیشگاه بیکران خداوند متعال در همین جا و طول آن برای هرکدام از افراد انسانی در کلیه اعصار گذشته و حال و آینده زمینی بطور مطلق مساوی خواهد بود، نه یک ثانیه بیشتر و نه یک ثانیه کمتر . تولد در انتهای تیکه خط دوم همان تولد است در ابتدای تیکه خط اول با این تفاوت که در یک مدار و مرتبه و درجه تکاملی برتر از قبل رُخ می دهد و لذا تولد دوباره از مادر محسوب می شود و نه تولد در عالم میانی تحت عنوان برزخ از دیدگاه حکمت محمدی و قرآنی و نه تولد دوباره از دیدگاه حکیمانه ایسا و ایوان گلی های چهارگانه ( اناجیل اربعه ) بهمراه ملحقات آن تحت عنوان عهد یا وصیت نامه جدید.
این دو قطعه خط به شکل یک دایره می باشند که مرکز آن یک نقطه هندسی و منطبق بر مرکز کیهان یا جهان است. این چرخ گردون برای هرفرد انسانی ( صرف نظر از بقیه موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی ) برای چرخیدن در طول این حرکت کلی و راه و سفر بسیار طولانی مقطعی و نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو حالت بهشت برین متوالی ( مبدء و معاد حقیقی - علمی و نه اوهامی - دینی ) هر بار به گذر یک مدت زمان بسیار طولانی مساوی با هفت دهر کیهانی یا هفت برابر طول عمر کلی کیهان یعنی هفت برابر فاصله زمانی بین دو وحدت دمایی محتوای کیهان در مرکز و وقوع دو مه بانگ متوالی، طول می کشد.
اگر خوانندگان گرامی علاقه داشتند می توانند به کمک یک ماشین حساب معمولی طول این سفر دایره وار ( یکبار دور زدن چرخ بزرگ ) بین مبداء و معاد را که نه موسا ؛ نه زرتشت ؛ نه بودا ؛ نه ایسا و نه محمّد و نه هیچ انسان دیگری در طول تاریخ تاکنون توانایی تخمین و محاسبه و تعیین آنرا نداشته است، به روش علمی و به زبان ریاضی و به شکل زیر محاسبه نماید :
الف - مقدار عددی ( نه واحد آن ) زمان پلانک را معکوس نماید که به ۱۰ بتوان ۴۳ ثانیه تبدیل شود.
ب - آنگاه آنرا به ترتیب، اول به دقیقه ( تقسیم بر ۶۰ ) و دوم به ساعت ( دوباره تقسیم بر ۶۰ ) و سوم به شبانه روز ( تقسیم بر ۲۴ ) و سرانجام به سال شمسی ( تقسیم بر ۳۶۵ ) تبدیل نماید.
اگر هم دوست داشت بداند که در طول این سفر چند بار از مادر متولد و از زندگی دنیوی برخوردار خواهد گردید ( به تعداد مدارات و مراتب و درجات مختلف تکاملی بین دو حد اشاره شده در متن اول ) و چند بار خواهد مرد، آنگاه برای انجام چنین محاسبه ای به کشف دهر کیهانی یا طول عمر کلی محتوای کیهان یعنی فاصله زمانی بین دو وحدت دمایی محتوای کیهان در مرکز و وقوع دو مه بانگ متوالی نیازمند خواهد بود. تخمین و محاسبه و تعیین طول عمر کلی محتوای جهان ( و نه محیط مسدود و محدود و ثابت و پایدار آن ) در حال حاضر و تا آینده های دور دستی توسط برجسته ترین منجمین و کیهان شناسان غیر ممکن می باشد، اما یک روزی امکان پذیر خواهد شد. تا آن زمان برای سهولت در تفکر و تخیل در این زمینه و انجام این محاسبه می توان فرض نمود که طول عمر کلی محتوای جهان برابر باشد با مقدار عددی سرعت نور ( بدون پسوند کیلومتر بر ثانیه ) در خلاء بتوان ۲ باضافه پسوند سال شمسی ( و نه قمری ) یعنی ۹۰ میلیارد سال که نیمی از این عمر یعنی ۴۵ میلیارد سال به فاز انبساط تعلق داشته باشد و نیمی دیگر به فاز انقباض مجدد.
آنگاه به کمک ماشین حساب می توان طول زمانی سفر را بر ۹۰ میلیارد سال تقسیم نمود که حاصل آن یک عدد بزرگ خواهد بود بدون واحد فیزیکی.
در قدم آخر باید حاصل یا نتیجه این عمل محاسباتی بر عدد ۷ تقسیم شود.
چرا تقسیم بر هفت ؟
یافتن جواب این سوال علمی را به عهده خوانندگان گرامی می سپارم که علاقه مند به محاسبه و استدلالات منطقی و عقلانی اند و نه شعر گویی.
در پایان کلام کودکانه امروز خویش که امیدوارم سر خوانندگان گرامی را به درد نیاورده باشد، من بر این بینش و باورم که خداوند متعال ( البته خدای حقیقی و واقعی و مطلق و بیکران علمی و نه خدای آئینی و دینی و فلسفی و عرفانی منجمله بیخدایی آتئیستی و کمونیستی که فقط یک لفظ یا واژه و یا کلمه در زبان و ادبیات و یک مقوله یا مفهوم محض و یک ایده انتزاعی در فهم و عقل محدود و ناقص انسانی از باستان تاکنون بیش نبوده و نمی باشد ) در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون هیچ انسان هایی را در بین اقوام یهود و عرب و عجم و هیچ قوم دیگری تحت عناوین سوشیان و ناجی و نبی و پسر و رسول و ولی و والی و هر گونه عنوان دیگری برای تربیت و هدایت انسان بسوی معنویت و نور و روشنایی انتخاب و اعزام و ارسال ننموده و در گوش سر هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات نجوا و زمزمه نکرده است چه بطور مستقیم و بدون واسطه و چه غیر مستقیم یا باواسطه و شریعت راستین و حقیقی و واقعی خداوند متعال هرگز آئین و دین و مذهب و ایدئولوژی و فرقه و حلقه نبوده و نمی باشد بلکه علم و در راس آن علوم طبیعی و تجربی و ریاضیات هم محض و هم کاربردی بهمراه فن آوری های مفید صنعتی و خلاقیت های مدرن هنری.
آئین یکتاپرستی هم از طرف خداوند متعال و به امر وی و از آسمان در جهت رقابت و مقابله و مبارزه با آئین های بت پرستی نازل نگردیده و بر هستی و وجود انسان تحمیل نشده است بلکه بر خاسته از دل و زمینه های غنی و حاصلخیز آئین های بت پرستی بوده و لذا فرزند راستین و وارث بر حق و ادامه دهنده راه و کمال نهائی آنها می باشد. در همین زمینه یکی دو بیت شعر کودکانه:
انا شیخا بیا دست بردار زمین بگذار رها کن بگذر از این سد و مانع عظیم باز دارنده یعنی آئین یکتا پرستی / چونکه هیچ تهفه بدرد بخوری به حال انسان نبوده و هیچ چیز دیگری نمی باشد غیر از فرزند راستین و وارث بر حق و ادامه دهنده راه و کمال نهائی جمیع آئین های بت پرستی/ گر نمی توانی ترک کنی این عادت یا اعتیاد کهنه و دیرنه را به تنهایی/ شبانه روز تن به آن ده تا می توانی در چاردیواری کوخ گلی خویش که داری و ازان برخورداری/ اما نکن به سنت و مرام و رسم و روش قدیمی ضحاک مار بر دوش/ آنرا همه جانبه بر دیگران و همگان تحمیل بطور اجباری/ یک پند کودکانه به شیوخ خوب وان اینکه دست بردارند از این همه مردم آزاری/ تا که شاید انشاء الله باشد الله از دست و زبان دنیوی شان در آخرت و قیامت خشنود و راضی / نپندارند و نیانگارند و نگیرند آن طنین را به شوخی و بازی/ یعنی پژواک صدای نازنین شعار زن و زندگی و آزادی در گوش سر و دل نگران حاجیان پس کوچه ها و خیابان و خورده بازاری/ سیاست حجاب و جدایی زن و مرد زهمدیگر از دوران کودکی تا پیری و کهولت و فرسودگی مرگ و مردن/ ندارند ریشه در حکمت و امر و کلام و کار و هنر خداوند/ الا یعنی بلکه یا مگر در وسوسه های ابلیس و شیطان و یا اهریمن/ دست کم بگذار که دیگران رسند به سعادت های نسبی دنیوی در همین جا و حال در این زمان و مکان/ در عوض پیشکش خود و جمیع گذشتگان و حال و آیندگانت باد ان شاء الله کلیه سعادت های برزخی و اُخروی در لازمان و لامکان/ بیا تا باهم پیاله ای از شراب قندی نوشیم در همین جا و حال بر گرد این میز زرین/ که به قول حافظ شیرین سخن نمونه اش را نیابی در قنات کوثر و جویبار زمزم در بهشت برین/
تا می توانی و میخواهی خوبی کن و هرچه دوستداری در دجله و فرات یا به سند و گنگ انداز/ اما یقین داشته باش که ندهد خداوند پاداش آنر در هیچ بیابانی منجمله صحرای سینا یا تلکه مکان چین باز/

Karma از دو کلمه فارسی به شکل زیر ساخته شده است : kar با تلفظ کار به معنای عمل و ma با تلفظ ما، ضمیر اول شخص جمع می باشد. لذا کارما بصورت جمع یعنی کردار یا عمل ما انسان ها.
karman با تلفظ کار من به شکل مفرد یعنی کار یا عمل من.
...
[مشاهده متن کامل]

sanskrit با تلفظ سانس کریت در اصل و ریشه به زبان فارسی به شکل زان سکری ت به معنای دانش رمزی بوده است. همان علم حضوری و حکمت اصیل اشراقی که بصورت راز ها و معانی ژرف در پشت پرده ظاهر سمبل های سنگی گردونه مهر ایرانیان و چرخه تولد و مرگ هندوان و دو سمبل کوچکتر روی آنها یکی چلیپا و دیگری سواستیکا و چند نام و دو واژه یا عبارت اوستایی و در پشت پرده ظاهر رسم چیدن سفره هفت سین و اعداد یک رقمی دهگانه از صفر تا نُه و زوج های اعداد یک رقمی که جمع آنها برابر با عدد ۱۰ می باشد نهفته است، مثل ( ۱ ، ۹ ) ؛ ( ۲ ، ۸ ) ؛ ( ۳ ، ۷ ) ؛ ( ۴ ، ۶ ) ؛ ( ۵ ، ۵ ) . آن ایده های حقیقی و طلائی و منور و درخشان در طول تاریخ پیدایش این سمبل ها ( قبل از پیدایش خطوط سه گانه میخی سومری و ایلامی و اُگاریتی و هیروگلیف مصریان و قبل از تولد نوآه یا نوح ) تاکنون توسط هیچ محقق و پژوهشگری چه خودی و چه بیگانه کشف نگردیده اند.
samsara از دو کلمه فارسی به شکل زیر ساخته شده است : sam با تلفظ سَم به معنای زهر و به زبان تمثیل به معنای درد و رنج و sara با تلفظ سَرا به معنای خانه. لذا سم سرا یعنی خانه درد و رنج که اشاره به زندگی دنیوی دارد.
Dharma با تلفظ دهارما از دو کلمه ساخته شده است؛ یکی Dhar با تلفظ دهار که جمع Dhr با تلفظ دهر می باشد یعنی دهرها و دیگری ma با تلفظ ما که همان ضمیر اول شخص جمع در زبان فارسی ست. واژه دهر از دیدگاه خود هندوان و بودائیان به معنای نظم حاکم بر کیهان و طبیعت و جوامع زنده نباتی و حیوانی و انسانی می باشد و در قرآن به معنای روزگار. اما این واژه یکی از آن مفاهیم رمزی حکمت اصیل اشراقی می باشد که هم از چپ و هم از راست تا وسط به شکل دو کلمه مستقل می تواند تلفظ و بیان گردد و در کنار هم نوشته شود. از راست به چپ تا وسط به شکل rh با تلفظ ره مخفف راه و از چپ به راست تا وسط به شکل dh با تلفظ ده یعنی عدد ۱۰. منظور اینکه هر فرد انسانی در حرکت اشتدادی یا تکاملی و یا سیر و سلوک بسوی کمال ده راه در پشت سر و در پیش پا و روی خود دارد و نه فقط یک راه. اما این ده راه بموازات هم طی نمی شوند بلکه در طول هم و پشت سر همدیگر و هر بار در مداری برتر و کمال یافته تر از مدار قبلی یا پیشین. معنای ساده تر واژه دهر عبارت است از طول عمر هر موجودی و طول عمر کلی محتوای کیهان یا جهان تحت عنوان دهر کیهانی که طول آن بر روی این راه و سفر بسیار طولانی مقطعی و نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو حالت بهشت برین، همیشه مساوی خواهد بود با فاصله زمانی بین دو وحدت دمایی محتوای کیهان در مرکز و وقوع دو مه بانگ متوالی. این کلمه به همین دلیل به شکل جمع هم بیان شده است. دهار ما یا دهر های ما در اصل و ریشه به این معناست که ما افراد انسانی ( بهمراه موجودات غیر زنده و زنده مفید نباتی و حیوانی ) فقط دارای یک زندگی دنیوی نمی باشیم بلکه زندگی های فراوان دنیوی با مراتب و درجات مختلف تکاملی بین دو حد یکی نهایت نقصان و امکان اخس ( اولین زندگی دنیوی پس از وقوع اولین مه بانگ در پائین ترین مدار و مرتبه و درجه تکاملی ) و دیگری نهایت کمال و امکان اشرف دنیوی ( آخرین زندگی دنیوی قبل از وقوع آخرین مه بانگ ) در طول سلسله طویل نظم ها و حیات های دنیوی یا سلسله دهر ها.
Moksha با تلفظ موکشا و Nirvana با تلفظ نیروانا، اولی از دیدگاه هندوان و دومی از دیدگاه بودائیان هردو دارای یک معنا می باشند و اشاره به سعادت و کمال آرامش و صلح و صفای اُخروی دارند، یعنی زندگی در حالت بهشت برین همین واقعیت و طبیعت پس از پایان یافتن این سفر در حالت معاد. کلمه عربی معاد یعنی بازگشت به حالت بهشت برین مبدئی و آنهم پس از وقوع آخرین مه بانگ و نه از راه برپائی قیامت کبرای دینی و رستاخیز یا برانگیخته شدن مردگان از قبور.
نکته بسیار مهم برای ما ایرانیان و فارسی زبانان امروز و آینده در این رابطه و زمینه این است که پدیده طبیعی و واقعی چرخه تولد و مرگ را با شرح و توضیح باطل آن از طریق گردش حلول روان یا تناسخ یکی نپنداریم. باور به قبض یا جدایی روح بطور دائم از کالبد به اصطلاح مادی بهنگام فرا رسیدن لحظه مرگ و صعود و معراج آن در قالبی مثالی به عالم میانی تحت عنوان برزخ و الا آخر از دیدگاه سه دین به اصطلاح توحیدی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام ( در معارف دو دین یهودیت و مسیحیت هیچگونه خبری از عالم برزخ در دست نمی باشد و درست به همین دلیل دین اسلام از دو دین قبلی کامل تر می باشد و نه اینکه این سه دین الهی - آسمانی باشند و دین اسلام الهی تر و آسمانی تر از آن دو دین ) و باور به پریدن جان از قفس تنگ خاکی و پرواز آن بطور شتابان با هدف ترک دنیای مادی و فانی بسوی جهان معنوی و باقی از دیدگاه ادیبان و شاعران و عارفان پارسی زبان و مهاجرت روان بین عالم ایده ها یا ماوراء طبیعت در بالا و عالم محسوسات یا طبیعت در پائین از دیدگاه افلاطون به یک سهم مساوی و برابر با تناسخ روان از دیدگاه هندوان و مصریان ( دو نوع تناسخ کاملا متفاوت ) باطل و غیر حقیقی می باشند.
بودا با قاطعیت تمام و با یقین و اطمینان شرح و توضیح و توجیه و تبیین حرکت دایره وار چرخه تولد و مرگ را رد نموده و چرخیدن این چرخ طبیعی را فقط در چارچوب زنجیره علت و معلول مادی مقدور و امکان پذیر دانسته است.
کلیه فقیهان و متکلمین و مفسرین و الاهی ( الهی ) دانان و حکیمان و عارفان پیرو سه دین اشاره شده در بالا هنوز نتوانسته اند بین نفس مجرد که به معنای من یا خود می باشد از یک طرف و پدیده های دیگری از قبیل ماده ؛ روح ؛ روان ؛ جان ؛ فهم و عقل از طرف دیگر فرق و تمیز قائل شوند. بنا براین نباید بیشتر از این افسار فعالیت قوای ادراکی فهم و عقل خود را بدست گمراهه روی های آنان بسپاریم. این حضرات و حتا خود آورندگان یا بنیانگذاران و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع این سه دین نتوانسته اند بین سامان یا نظام احسن و اشرف آفرینش سرمدی - مبدئی - معادی - ازلی - ابدی و زندگی طولانی مدت درون آن در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین از یک طرف و سلسله طویل نظم ها و حیات ها یا زندگی های دنیوی فراوان با مراتب و درجات مختلف تکاملی بین دو حد اشاره شده در بالا از طرف دیگر فرق و تمیز قائل شوند.
نام Buddha در اصل و ریشه به زبان فارسی و به شکل زیر تلفظ می شده است : Bud dha بود ده ، یعنی هر فرد انسانی دارای ده بُعد یا جنبه انسانی می باشد، مشتمل بر پنج جنبه یا بعد مردانه و پنج جنبه یا بعد زنانه.
Buddhi با تلفظ بود دهی ( بطور مختصر به شکل budi با تلفظ بودی ) همان حالت اشراق یا بیداری و یا رسیدن به بالاترین سطح آگاهی در میدان خود شناسی در آئین بودایی می باشد. من بعید می دانم که پیروان بودا در سطوح بالای رهبریت و پیشوائی یا دالائی لامائی معنای این کلمه فارسی را درک نموده باشند. بود دهی یعنی ابعادی دهگانه هستی و وجود هرکدام از افراد انسانی .
در همین رابطه یکی از نام زرتشت به زبان والدین فارسی زبان وی به شکل زیر بوده است : سرده ست.

عملکرد زندگی
تلاش های که میکنی تو روزمره خودت برمیگرده
ب عبارتی از هر دست بدی پس میگیری
واکنشی که به تو ؛ از طرف خودت و توسط کار هایی که کردی برمیگرده
کًنِش و واکنش
کارماKarma - بمعنیِ عمل و اثرات آن.
عقیده ای مبنی بر اینکه اعمال گذشتۀ ما، تمایلات، محدودیت ها و فرصت های فعلی ما را خلق کرده اند. اینها گاهی منسوب به قانون کارما می شوند. در الهیات مسیحی، این مورد در عبارت "هرچه که بکاری برداشت خواهی کرد" نمود یافته است. کارما، پایۀ حکمتِ تناسخ است. بر اساس این عقیده، زدودن کارماهای ذخیره شده در سیستم اعصاب ( سامسکاراها ) از طریق تمرینات یوگا باعث گشایش شادی بیشتر دراین زندگی و زندگی بعدی گشته و سرانجام روح را به سرمنزل زندگیِ جاوید در قلمروهایی والاتر و رها شده از ضرورت تولدی دیگر بار و انسانی رهنمون میشود.
...
[مشاهده متن کامل]

مسیر
هشدار: این واژه به واژه ی " دارما " وابسته است و شایسته و بایسته است که باهم خوانده شوند!
واژه سانسکریت: از خانواده زبان های آریایی، زبان باستان ایران و هند -
اسم پسرانه - karma برگرفته شده از سانسکریت است!
کارما واژه ای سانسکریت که از آیین بوداییسم و از زبان مادری بودا که پالی بوده و خویشاوندی نزدیکی با سانسکریت دارد، گرفته شده است!
سه هزار سال پیش، شاخه هایی از آریاییان به سرزمین هند کوچ کردند و فیلسوفی ( دانشمندی ) به نام سیذارتا گوتاما بودا >>> آیین بودا ( دارما ) را پایه گذاری کرد!
بودا: واژه سانسکریت - درخشنده، نورانی، روشن، تابناک، فروزان -
آگاهی یافته، بیدار شده، هوشیار، درک یافته، روشن بین، بیدار دل!
( ( معنی بودا بسیار همانند معنی زرتشت است؛بخاطر این که، بودا خود را پیرو زرتشت می دانست و از آموزه های آن بهره برده بود! ) )
بودا در زبان پارسی میانه ( پهلوی ) >>> به شکل بوت ( بُت ) : پیکره ای زیبا که پرستیده می شود!
با نگاهی باریک بین به آثار بودا می توان دریافت که اندیشه های آن برگرفته شده از زرتشت ( پیامبر ایرانی ) است!
برای نمونه: ایزدان و فرشتگان به نام های دیگر، گل نیلوفر، چرخ دارما ( همانند سه پند بزرگ زرتشت ) و. . .
سِپَنتمان زرتشت ( یسنای30 تا 31 - بند 10 تا 11 ) :
[ بهشت و دوزخ ما در این جهان، در دستان خود ماست؛ نیکی پاسخ نیکی و بدی سزای بدی است
نتیجه زندگی ما، دستاورد کارهای ماست! ]
نیروی کارما در اسطوره ها:
یادآوری از واژه فراماسون:
نیروی کارما برگرفته شده از حلقه دورِ کمر فَروَهَر است که نشانه ی بازگشت کارهای ما به خودمان هست!
( ( زمین گرد است؛ هر کاری کنیم به خودمون باز می گردد - به مانند پرتاب بومرنگ! ) )
همچنین نیروی کارما در اساطیر یونان باستان:
" اُوروبُروس ( دُنب خوار ) : مار یا اژدهایی که به گونه ی چَنبَره ( حلقه، گرد ) ، در حال خوردن دُم خود است!
قانون سوم نیوتن و رابطه آن با کارما:
هر عملی را عکس العملی است؛ مساوی و در جهت خلاف آن ( این قانون به قانون کنش و واکنش هم معروف می باشد! )
مانند: حرکت گهواره نیوتن یا موج آونگ!
پس هنگامی که می گوییم شانس ما بد یا خوب هست >>> همان کارمای ماست که بستگی به کارهای ما دارد و بازخوردش به ما می رسد
نیروی کارما در فرهنگ و ادبیات کهن ایران هم دیده می شود!
نمونه هایی از آن ها:
زمین گرده!
هر گُلی زدی به سرِ خودت زدی!
آتش اول خودش رو می سوزونه!
دودش تو چشمِ خودت میره!
کوه به کوه نمی رسه ولی آدم به آدم می رسه!
از ماست که بر ماست!
[ چون نیک نگه کرد و پَر خویش بر او دید
گفتا: زِ که نالیم که از ماست که بر ماست ( ناصرخسرو قُبادیانی ) ]
از هر دست بدی، از همون دست پس می گیری!
[ صد سال ره مسجد و میخانه بگیری / عمرت به هدر رفته اگر دست نگیری
بشنو از پیر خرابات تو این پند / هر دست که دادی به همان دست بگیری ( شیخ بهایی ) ]
هر چه کنی، به خود کنی / گر همه نیک و بد کنی ( سعدی )
تو نیکویی کن و در دِجله انداز / که ایزد در بیابانت دهد باز ( سعدی )
من اگر نیکم و گر بد، تو برو خود را باش / هر کسی آن دِرُوَد عاقبت کار که کِشت ( حافظ )
از مُکافات عمل غافل مَباش ( مَشو ) / گندم از گندم بِرُوید، جو زِ جو ( مولوی، مولانا )
این جهان کوهَست و فعل ما ندا / سوی ما آید نداها را صدا ( مولوی، مولانا )
این جهان آیینه کردار ماست / خوب یا بد، هر چه هست آثار ماست
اهل عشق، اهل علم، اهل تخت / کارِ ما کردند هم آسان و سخت ( مجتبی کاشانی )
مرا محتاج رحم این و آن کردی، مَلالی نیست / تو هم محتاج خواهی شد، جهان دارِ مکافات است ( فاضل نظری )
گیرم که خلق را به طریقی فریفتی / با دستِ انتقام طبیعت ( روزِگار ) چه می کنی؟
.
ترکی: هر نه تُؤکَسَن آشووا، اوْ گَلَرْ قاشّوقا >>> هر چی بریزی تو آشِت، همون میاد تو قاشقِت!
.
کار: واژه سانسکریت -
رفتار، عمل، کُنِش - نقش، وظیفه، رسالت! - طریقه، روش، سبک، هنجار، مَنِش
ما: پسوند نسبت ( شایستگی ) سانسکریت
پس واژه ی کارما، همان کارِ ما بوده است که رفته رفته و در پیِ گذشت زمان >>> به گونه ی " کارما " درآمده است!
معنی: بازخورد کارهای ما، زیستکار زندگی ما، دستِ طبیعت، بازگشت عملکردمان به خودمان، نتیجه و دستاورد کارهایمان، کنش و واکنش ( عمل و عکس العمل ) کارکردمان
پاداش و کیفر کارِ ما در همین دنیا به خود ما بر می گردد، پس امیدوارم:
کارمای زندگیِ مان ( بازخورد کارهایمان در زندگی ) ، کاریزما ( جذاب، گیرا ) و دلرُبا باشد - آمین!
بازده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس