نبرد، پیکار، جنگ، زد و خورد، حرب، کارزار
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
کار زار از دو بخش درست شده بخش اول kAr از ریشه کرو kru به معنی قطع کردن ، آسیب رساندن، آماده نبرد شدن ، غریدن، عزم کردن و بخش دوم زار zAr از ریشه سار sAr به معنی جنگیدن نبرد کردن هر دو بخش مشابه هم دارند با معانی متفاوت که در اینجا معنی روشن هست و نیاز به توضیح بیشتر نیست
واژه کارزار
معادل ابجد 429
تعداد حروف 6
تلفظ [kārzār]
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: kārečar]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی kArzAr
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
معادل ابجد 429
تعداد حروف 6
تلفظ [kārzār]
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: kārečar]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی kArzAr
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
محاربه. جنگ. پرخاشگری
برآمد زآوردگاه گیر و دار ندیدند ز آنگونه کس ، کارزار
هیجا
تلاش برای محدود نسازی اینترنت . و اینکه اینترنت حق جهانی ماست
خصومتگه. [ خ ُ م َ گ َه ْ ] ( اِ مرکب ) میدان جنگ. میدان نبرد. ( ناظم الاطباء ) :
خصومتگهی ساخت تا نفخ صور
که از سازگاری شد آن شهر دور.
نظامی.
خصومتگهی ساخت تا نفخ صور
که از سازگاری شد آن شهر دور.
نظامی.
کارْزار :
دکتر کزازی در مورد واژه ی " کارْزار " می نویسد : ( ( کارزار در پهلوی کارْچار kārčār، از کار به معنی جنگ / زار ( = پساوند جای ) ساخته شده است و در بنیاد ، به معنی جنگ جای و آوردگاه است ، اما در پارسی در معنی جنگ به کار رفته است . از این دید ، به واژه ی تازی "مصاف" می ماند که جمع " مصفّ " است ، به معنی " جای به رده ایستادن و صف بستن " که کنایه ای است از آوردگاه ؛ اما در معنی نبرد و آورد به کار برده شده است . ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( مرا گفت : اگر کارْزار است کار ،
چه شیر دمنده چه جنگی سوار ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 340. )
دکتر کزازی در مورد واژه ی " کارْزار " می نویسد : ( ( کارزار در پهلوی کارْچار kārčār، از کار به معنی جنگ / زار ( = پساوند جای ) ساخته شده است و در بنیاد ، به معنی جنگ جای و آوردگاه است ، اما در پارسی در معنی جنگ به کار رفته است . از این دید ، به واژه ی تازی "مصاف" می ماند که جمع " مصفّ " است ، به معنی " جای به رده ایستادن و صف بستن " که کنایه ای است از آوردگاه ؛ اما در معنی نبرد و آورد به کار برده شده است . ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( مرا گفت : اگر کارْزار است کار ،
چه شیر دمنده چه جنگی سوار ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 340. )
کارزار را بهتر است برای کار واقعی به کار برد و جنگزار را برای جنگ جایگزین کرد
کمپین: انبوهی کار
آورد، آرزم، پرخاش، پیکار، جنگ، حرب، دعوا، رزم، محاربه، مقاتله، نبرد، وغا، جدال، هیجا
جدال
نبرد
آورد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)