کادر

/kAdr/

    staff
    cadre
    framework

فارسی به انگلیسی

کادر ثابت
regular

مترادف ها

cadre (اسم)
کادر، مجموعه کارمندان یک اداره

پیشنهاد کاربران

معنی کادِر به فارسی میشه تقدیر
در ترکیه برای اسم دختر هم استفاده میشود
کادر در زبان فارسی میشه تقدیر و در ترکیه ای به عنوان اسم دختر هم استفاده میشه
گاهی به ماناک کارکنان است مانند :
نگوییم کادر درمان = بگوییم کارکنان درمان
نگوییم کادر مدرسه = بگوییم کارکنان آموزشگاه
برای کادر که یک واژه انگلیسی است ( cadre ) ، برابر پرسنل درنظر می گیرند که این واژه هم فارسی شده واژه انگلیسی personnal به معنی شخصی و خصوصی است. به نظر من عضو، کارمند واژه های مناسبی برای این واژه است. مگر اینکه واژه سازی جدید انجام بگیرد. مثل کارکُنا یا کارکُن
...
[مشاهده متن کامل]

کادر ( cadre ) به معنی قاب هم به کاربرده میشود که در انگلیسی مترادف frame ( فِرِیم ) است. برابر فارسی آن هم قاب، چارچوب، پیرامون، اسکلت و . . . است.

در زبان رخشانی کادِر همان قادر است که نامی مردانه می باشد.
پیرامونی
چارچوب
گرداگرد
پرسنل اداره. . . . کارمند. . . .
چارچوب . . قاب . .
فِرِیم
پیرابند
در ترکی استانبولی به قدر میگن کادر و قدر یک کلمه عربی
کادر ( اصطلاح خیاطی ) : عرض در طول الگوی جلو و پشت به اضافه 5 الی 10 سانت را گویند.
منبع :
http://www. shikdooz. com

سازمانی، وابسته به سازمان
کادر در ترکی یعنی سرنوشت
در ترکی به معنای سرنوشت
نیرو ، نیروها ، کارکنان ، دست اندرکاران
جعبه ، دوره ، دور بند ، دور گیر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس