ژنده

/Zende/

    mean
    monster
    patch
    ragged
    raggedy
    rags
    scruffy
    tag
    tattered
    rusty
    tatty
    ratty
    shabby
    worn-out
    rag
    patched garment
    tatters

فارسی به انگلیسی

ژنده پوش
ragged, shabby, squalid, tatterdemalion, tattered, clothed in rags, threadbare, scroungy

ژنده پوشی
scrounginess

ژنده شدن
tatters

مترادف ها

patched garment (اسم)
ژنده

rags (اسم)
ژنده پوش، ژنده

tatters (اسم)
ژنده پوش، ژنده

raggedy (صفت)
ژنده

ragged (صفت)
کهنه، خشن، زبر، نا هموار، ناصاف، پاره پاره، ژنده

shabby (صفت)
پست، دون، ژنده، نخ نما

پیشنهاد کاربران

👌
واژه ی �جِنده� ( در معنای �کهنه، فرسوده، پاره پاره� و بعدها �زن بدکار� ) در اصل از همان �ژِنده� فارسی است.
- - -
ریشه شناسی واژه �ژِنده / جِنده�
۱. اوستایی
اوستایی zanənta - = �فرسوده، کهنه، پاره�
...
[مشاهده متن کامل]

📖 منبع:
Bartholomae, Christian. Altiranisches W�rterbuch. Strassburg: Tr�bner, 1904, p. 575 ( s. v. zanənta - ) .
Hoffmann, Karl. Aufs�tze zur Indoiranistik. Wiesbaden: Reichert, 1975.
Kellens, Jean. �tudes avestiques et mazd�ennes. Wiesbaden: Reichert, 1995.
- - -
۲. فارسی میانه ( پهلوی )
پهلوی: žand / žandīg = �کهنه، فرسوده، مندرس�.
به کاررفته در متون دینی و حقوقی زرتشتی ( مثلاً درباره ی جامه ی کهنه ) .
📖 منابع:
MacKenzie, D. N. A Concise Pahlavi Dictionary. London: Oxford University Press, 1971, p. 94 ( s. v. žand ) .
Nyberg, H. S. A Manual of Pahlavi. Wiesbaden: Harrassowitz, 1964.
Henning, W. B. Selected Papers I: Zoroastrian Studies. Leiden: Brill, 1977.
Tavadia, J. C. Die mittelpersische Sprache und Literatur der Zarathustrier. Leipzig: Harrassowitz, 1956.
- - -
۳. فارسی نو
از پهلوی به فارسی دری آمده: ژِنده = �کهنه، فرسوده، پاره�.
در فارسی عامیانه: جِنده.
تحول معنایی
1. معنای اصلی: �کهنه، فرسوده، پاره� ( مثلاً جامه ی ژنده ) .
2. استعاری: �روسپی� = کسی که �فرسوده و دست به دست شده� پنداشته می شد.
3. هر دو معنا در فارسی امروز زنده اند.
📖 منابع:
Horn, Paul. Grundriss der neupersischen Etymologie. Strassburg: Tr�bner, 1893, p. 86 ( s. v. žanda ) .
Henning, W. B. “Mitteliranisch. ” In: Handbuch der Orientalistik, Leiden: Brill, 1958.
Lazard, Gilbert. La langue des plus anciens monuments de la prose persane. Paris: Klincksieck, 1963.
Meillet, Antoine & Benveniste, �mile. Grammaire du vieux - perse. Paris: Champion, 1931.
- - -
۴. مقایسه با سانسکریت ( هندواروپایی )
jīrṇa ( जीर्ण ) = کهنه، فرسوده.
chinna ( छिन्न ) = پاره شده.
این ها هم ریشه با اوستایی zanənta - و پهلوی žand هستند.
📖 منابع:
Monier - Williams, Monier. A Sanskrit - English Dictionary. Oxford: Clarendon Press, 1899 ( s. v. jīrṇa, chinna ) .
Mayrhofer, Manfred. Kurzgefasstes etymologisches W�rterbuch des Altindischen. Heidelberg: Winter, 1956–1980.
Whitney, William Dwight. Sanskrit Grammar. Leipzig: Breitkopf & H�rtel, 1889.
Macdonell, Arthur A. A Sanskrit Grammar for Students. Oxford: Oxford University Press, 1927.
- - -
✅ جمع بندی
ریشه ی ایرانی: اوستایی zanənta - → پهلوی žand / žandīg → فارسی نو ژِنده / جِنده.
هم ریشه با سانسکریت jīrṇa �فرسوده�.
معنای اصلی: �کهنه، پاره، فرسوده�.
معنای ثانوی ( استعاری ) : �روسپی� ( از راه تشبیه به �فرسودگی و دست به دست شدن� ) .
- - -

در ورای معنی پاره یا کهنه برای واژه ژنده
در شعری از شهریار کهن زاد
این واژه به زیبایی به کاررفته است:
به تکرار غم نیما
کجای این شب تیره
بیاویزم بیاویزم
قبای ژنده خودرا
استفاده شده، مستعمل
در کنکور به معنای بزرگ هم قبول است
بزرگ ، عظیم
فرسوده، مندرس
عظیم ، بزرگ
ژنده: به معنی سترگ و تنومند در پهلوی زندگzandag بوده است.
( ( رده بر کشیده سپاهش دو میل ؛
به دست ِچپش ، هفتصد ژَنده پیل ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 225. )

پاره
فرسوده
ژنده : = ژینده= جینده و جیندا =پارچه کهنه و مندرس، تغییر ج به ژ در محاوره روزانه نیز متداول است مانند گج = گژ، آج = آژ در ترکی
جنده فارسی
پاره، بزرگ، پیر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)