posture, pose, to strike an attitude, to assume a pose
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
حرکت، جنبش، گردش، وزن، نهضت، تکان، سیر، تغییر مکان، ژست، حرکت سریع
حرکت، جنبش، پیشنهاد، تکان، سیر، ژست، جنب وجوش
حرکت، رفتار، اشاره، وضع، قیافه، ادا، ژست
اعلان، اثر، نشان، نشانه، صورت، علم، تابلو، رمز، علامت، ژست، ایت، امضاء، نشان گذاشتن
پیشنهاد کاربران
در پارسی سیس، رخ
ژست Gesture or Guest
قالب ارتباط غیرزبانی یا غیرآوایی است که در آن عملکردهای بدنی آشکار، پیام های خاصی را به جای یا در ترکیب با گفتار انتقال می دهد. ژست ها، شامل حرکت دست ها، صورت یا دیگر اعضای بدن می باشند.
قالب ارتباط غیرزبانی یا غیرآوایی است که در آن عملکردهای بدنی آشکار، پیام های خاصی را به جای یا در ترکیب با گفتار انتقال می دهد. ژست ها، شامل حرکت دست ها، صورت یا دیگر اعضای بدن می باشند.
طرز حرکت واعمال شخص=ژست
رخ
خیلی عالی بود . ژست ادا اطوار
گزاره یِ زیر در زبان آلمانی:
Er setzt sich triumphierend in Pose
او ژستِ پیروزمندانه به خود گرفت.
Pose در این گزاره درست به همان معنایِ ( ژست، پُز، افاده و. . . ) است.
برای سره سازیِ واژه ( پُز ) و واژگانی همچون ( ژست، افاده، فیگور و. . . ) در زبان پارسی می توان از واژگانِ ( چهر، چهراندن، چهریدن ) بهره گرفت.
... [مشاهده متن کامل]
برای نمونه در گزاره یِ آلمانیِ بالا می توان گفت:
او چهره ای پیروزمندانه به خود گرفت. یا او چهره یِ پیروزمندانه به خود گرفت.
به آسانی می توان با بکارگیریِ پیشوند رویِ کارواژگانِ ( چهریدن، چهراندن ) و همچنین با روشِ آمیزه سازی از واژگانِ اروپاییِ ( ژست، فیگور، پُز ) رهایی یافت.
او ژستِ پیروزمندانه به خود گرفت.
Pose در این گزاره درست به همان معنایِ ( ژست، پُز، افاده و. . . ) است.
برای سره سازیِ واژه ( پُز ) و واژگانی همچون ( ژست، افاده، فیگور و. . . ) در زبان پارسی می توان از واژگانِ ( چهر، چهراندن، چهریدن ) بهره گرفت.
... [مشاهده متن کامل]
برای نمونه در گزاره یِ آلمانیِ بالا می توان گفت:
او چهره ای پیروزمندانه به خود گرفت. یا او چهره یِ پیروزمندانه به خود گرفت.
به آسانی می توان با بکارگیریِ پیشوند رویِ کارواژگانِ ( چهریدن، چهراندن ) و همچنین با روشِ آمیزه سازی از واژگانِ اروپاییِ ( ژست، فیگور، پُز ) رهایی یافت.
فیگور. . . تیپ. . . . استایل. . . .
اور/عور و اطوار
فیگور