ژرف

/Zarf/

    bottomless
    deep
    deep-rooted
    fathomless
    heavy
    intense
    inveterate
    oracular
    recondite
    unfathomable
    hollow
    hard
    far-reaching
    intimate
    pithy

فارسی به انگلیسی

ژرف اندیش
cogitator, meditative, ruminant

ژرف اندیشانه
cogitative, deliberately, deliberative, meditative, ruminatively

ژرف اندیشی
cerebration, cogitation, deliberation, meditation, profundity, ruminnation

ژرف اندیشی کردن
cogitate, contemplate, deliberate, meditate, muse, ponder, ruminate

ژرف بنیاد
deep-laid, deep-set

ژرف بینانه
judicial

ژرف بینی
discernment, perceptivity, vision

ژرف بیهش
comatose

ژرف پژوه
in-depth

ژرف پژوهانه
in-depth

ژرف تنددمی
hyperventilation

ژرف دمی
hyperventilation

ژرف سنجی
examination

ژرف سنجی کردن
fathom

ژرف نگر
perceptive, perspicacious

ژرف نگر انه
perceptive, deliberately, perspicaciously, perceptively, deliberately, perspicaciously

ژرف نگری
perceptiveness, scrutiny, deliberation, perspicacity

ژرف نگری کردن
ponder, scrutinize
deliberate

ژرف نهاده
deep-seated

ژرف نهشت
deep-seated

مترادف ها

hard (صفت)
خسیس، سفت، ژرف، سخت، دشوار، سخت گیر، فربه، زمخت، قوی، شدید، سنگین، پینه خورده، مشکل، معضل، نامطبوع، پرصلابت، قسی

difficult (صفت)
غامض، ژرف، سخت، دشوار، پر زحمت، سخت گیر، پر دردسر، مشکل، صعب، معضل، گرفتگیر، پراشکال

abysmal (صفت)
عمیق، ژرف، بی پایان، گردابی، ناپیمودنی

deep (صفت)
عمیق، ژرف، گود، عمقی، سیر

profound (صفت)
عمیق، ژرف، عمقی

unfathomable (صفت)
ژرف، غیرقابل عمق سنجی

important (صفت)
ژرف، مهم، عمده، خطیر، فوق العاده، با اهمیت، پر اهمیت

significant (صفت)
ژرف، مهم، عمده، قابل توجه، معنی دار، حاکی از

long (صفت)
دیر، ژرف، متوالی، طولانی، بلند، مفصل، مدید، کشیده، طویل، دراز

پیشنهاد کاربران

ژرف.
ژرفا: ناژرفا.
گُورّی است، گوری نیست.
گیج است، گیج نیست .
مَت است ، مت نیست.
مت، نامت.
عُنق؛عمق.
واژه ژرف وام گرفته شده از پهلوی ( jfr /⁠žafr⁠/، �عمیق� ) ، از پروتو - ایرانی، از پیش هندی - ایرانی *gabʰr�s، از پروتو - هند و اروپایی *gʷh₂bʰ - r�s، از *gʷeh₂bʰ - ( "عمیق بودن؛ زیر آب رفتن" ) .
همسایه با پارسی میانه ( zwpl /⁠zofr⁠/، �عمیق� ) ، اوستایی 𐬘𐬀𐬟𐬭𐬀 ( جفرا، �عمیق� ) ، سانسکریت गभीर ( gabhīra، �عمیق� ) ، دوتایی از جَفْر ( جفر، �دانش غیبی� ) ، واژه ای عربی که وام گرفت شده در اصل از واژه ایرانی وام گرفته شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

منابع ها . فرهنگنامه کوچک پهلوی
فرهنگ فارسی به پهلوی
واژگان اوستایی
فرهنگ زبان ایرانی باستان
فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی
ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی
فرهنگِ سَنسکریت - فارسی
فرهنگ ریشه های هند و اروپایی

باطن
ژرف یا عمیق
ژرف از ریشه هندواروپائی دهب dheub یا عمیق در اوستا جیو jaiwa و ژرف žarfa در سانسکریت گبیر gabhira ویا دهیر dahira و فرگرد ان در انگلیسی deep، dive، dump، typhon یا typhoon یا همان معنی طوفان که در لاتین نبز آمده است. ) در اینجا واژه های ژرف طبق دستور واژه شناسی دیالکتیکی در معنا و فرم تغییر شکل داده اند )
...
[مشاهده متن کامل]

کسی کو بره برکند ژرف چاه
سزد گر کند خویشتن را نگاه. فردوسی

ژرف
سنگین
آژرفه/آژرفیده: گود برداری شده، عمق برداری شده.
ژرفیدن: عمق بوجود آوردن. تعمیق.
ژرفش: اسم مصدر ژرفیدن.
ژرفاک: آنچه ژرفند. مثال: در میان افکارم ژرفاک ها را بیشتر دوست دارم. ( ژرفاک مانند خوراک، پوشاک. . . )
...
[مشاهده متن کامل]

ژرفا: عمق.
ژرفایش: تعمق. ( با تعمیق اشتباه نشود )
پرژرف بینی: تا عمیق ترین بخش قابل امکان دیدن ( دید حداکثری و کامل ) . از پیشوند پر به معنی پیرامون، کامل.

عمیق
گود
گود؛ عمیق؛ دورودراز: ◻︎ به دریای ژرف آن که جوید صدف / ببایدش جان برنهادن به کف ( اسدی: لغت نامه: ژرف ) ، ◻︎ هر آن کاو به ره برکَنَد ژرف چاه / سزد گر نهد در بُن چاه گاه ( فردوسی: ۳/۳۱۳ ) .
۲. ویژگی کلام یا نوشته ای که معنای بسیار داشته باشد: ◻︎ جاهل نرسد در سخن ژرف تو آری / کف بر سر بحر آید پیدا نه به پایاب ( خاقانی: ۵۸ ) .
...
[مشاهده متن کامل]

عمق زیاد، عمیق، طولانی

عمیق ؛ گود
ژرف :
دکتر کزازی در مورد واژه ی ژرف می نویسد : ( ( ژرف در پهلوی ژفر zofr بوده است . در واژه ، آنگاه که به پارسی دری رسیده است ، جابجایی آوایی رخ داده است . نمونه ای دیگر از این دست را در واژه ی برف می یابیم که ریخت کهنتر آن وفر wafr بوده است که هنوز در کردی کاربرد دارد . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

پرستنده باشیّ و جوینده راه؛
به ژرفی؛ به فرمانْش کردن نگاه. )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 179 )

عمیق، دور، دراز
عمیق، چقر، از ریشه
نام رودخانه و محل خوش آب و هوا و تفرجگاهی در بالادست روستای چهارطاق شهرستان باخرز در استان خراسان رضوی کشور ایران است.
گود
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس