پاسبان، پلیس، ژاندارم
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
واژه ی ژاندارم شاید از واژه ی جاندار پارسی گرفته شده باشد؛
واژه ی جاندار در سخنگان ( ادبیات ) کهن پارسی و در واژه نامه های دیرین به چم ( معنی ) نگهبان، سلاحدار، شمشیردار و برابرهایی از این دست آمده:
... [مشاهده متن کامل]
چو زخم تیغ نباشد بجنگ نیزه و تیر
چه فرق هیز و مخنث ز رستم جاندار.
مولوی ( از آنندراج ) .
|| محافظت کننده. نگاهبان. ( برهان ) . نگاهبان. ( بهار عجم ) . نگاهبان جان سلاطین که همیشه با شمشیر در خدمت سلطان حاضر و متوجه است. ( آنندراج ) . حافظ. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . گارد مخصوص شاه. پاسبان. شرطه. ج ، جنادره :
کشان از دز به لشکرگاه بردش/به نزدیکان و جانداران سپردش.
( ویس و رامین ) .
وشمشیردار بود در دیوان ، او را جاندار گفتندی. ( تاریخ بیهقی.
زانو زده بر سرین او شیر/چون جانداران کشیده شمشیر.
نظامی.
ندیم و حاجب و جاندار و دستور/همه رفتند و خسرو ماند و شاپور.
نظامی.
واژه ی جاندار در سخنگان ( ادبیات ) کهن پارسی و در واژه نامه های دیرین به چم ( معنی ) نگهبان، سلاحدار، شمشیردار و برابرهایی از این دست آمده:
... [مشاهده متن کامل]
چو زخم تیغ نباشد بجنگ نیزه و تیر
چه فرق هیز و مخنث ز رستم جاندار.
مولوی ( از آنندراج ) .
|| محافظت کننده. نگاهبان. ( برهان ) . نگاهبان. ( بهار عجم ) . نگاهبان جان سلاطین که همیشه با شمشیر در خدمت سلطان حاضر و متوجه است. ( آنندراج ) . حافظ. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . گارد مخصوص شاه. پاسبان. شرطه. ج ، جنادره :
کشان از دز به لشکرگاه بردش/به نزدیکان و جانداران سپردش.
( ویس و رامین ) .
وشمشیردار بود در دیوان ، او را جاندار گفتندی. ( تاریخ بیهقی.
زانو زده بر سرین او شیر/چون جانداران کشیده شمشیر.
نظامی.
ندیم و حاجب و جاندار و دستور/همه رفتند و خسرو ماند و شاپور.
نظامی.
ریشه کلمه از کلمه فرانسوی gens d'arme هست به معنی مردمِ ارتش
به نیروی نظامی قدیم ، ژاندارم گفته میشود.
نیروی نظامی