چین و چروک انداختنrumpleچین و چروک پنجه کلاغی اطراف چشمcrow's-foot, crows-footچین و چروک دارwrinklyچین و چروک دار شدنfurrow, rumpleچین و چروک دار کردنfurrow
cockle (اسم)موج، چین و چروک، رویش زگیل مانند، گره و برامدگی پارچهruck (اسم)توده، خط، چین و چروک، مردم عادی، کپه، شیار، چین و چروک وتاه، توده خرمن، انبار حبوبات، جمعیت و ازدحامruga (اسم)پیچ و خم، چین و چروک، تاب خوردگیrugosity (اسم)چین و چروک، چروک خوردگی، چین چین