چین دار

/CindAr/

    wrinkled
    puckered
    creasy
    curly
    corrugated
    frilly

فارسی به انگلیسی

چین دار شدن
blouse, ruffle, drape

چین دار و اویخته
draperies

چین دار کردن
crimp, pleat, ruffle, gather
blouse

مترادف ها

corrugated (صفت)
راه راه، چین دار

frizzy (صفت)
چین دار، مجعد، فرفری، حاشیه دار، فردار

folded (صفت)
چین دار، چند لا

wrinkled (صفت)
چین دار، پرچین، چین خورده

plicate (صفت)
چین دار، تاخورده

frizzly (صفت)
چین دار، مجعد، فرفری، حاشیه دار، فردار

rugose (صفت)
چین دار، بر چین و چروک، دارای رکه

پیشنهاد کاربران

شکن دار. [ ش ِ ک َ ] ( نف مرکب ) چین دار. ( ناظم الاطباء ) . بانورد. نغاض . ( یادداشت مؤلف ) : مُقَدَّع ؛ چیز شکن دار. ( از منتهی الارب ) .

بپرس