چین دار شدنblouse, ruffle, drapeچین دار و اویختهdraperiesچین دار کردنcrimp, pleat, ruffle, gatherblouse
corrugated (صفت)راه راه، چین دارfrizzy (صفت)چین دار، مجعد، فرفری، حاشیه دار، فردارfolded (صفت)چین دار، چند لاwrinkled (صفت)چین دار، پرچین، چین خوردهplicate (صفت)چین دار، تاخوردهfrizzly (صفت)چین دار، مجعد، فرفری، حاشیه دار، فردارrugose (صفت)چین دار، بر چین و چروک، دارای رکه
شکن دار. [ ش ِ ک َ ] ( نف مرکب ) چین دار. ( ناظم الاطباء ) . بانورد. نغاض . ( یادداشت مؤلف ) : مُقَدَّع ؛ چیز شکن دار. ( از منتهی الارب ) .+ عکس و لینک