چیزی

/Cizi/

    an
    anything
    none
    summat

فارسی به انگلیسی

چیزی را بار کامیون کردن
to load something on to a truck, to load a truck with something

چیزی را بر خود حرام کردن
to deny oneself something

چیزی را به طور سری در جایی قرار دادن
plant

چیزی رابه گوش کسی رسانیدن
to inform someone of something

چیزی که
ent _

چیزی که به تهدید گرفته شده
extortion

چیزی که به زور گرفته شده
extortion, prize

مترادف ها

aught (اسم)
خیر، هر چیزی، چیزی، هیچ چیز، بهیچ وجه، صفر

nip (اسم)
دزدی، ذره، چیزی، چیز، گیره، نیش، زخم زبان، سرمازدگی، دردناک بودن، طعم تندوتیز

anything (ضمير)
هر چیز، هر چیزی، چیزی، هیچ چیز، هر کار، هیچ کار، ابدا، مه کار چیزی

something (ضمير)
چیزی، یک چیزی

something (قید)
چیزی، قدری، تا اندازه ای

anything (قید)
هیچ، چیزی، بر مقدار، بهیچ وجه

aught (قید)
هیچ، چیزی، ابدا

پیشنهاد کاربران

بپرس