" چیزِ در خود ":شیءِ در خود. شیءفی النفس.
۱ - " به مرج چیز ":به شرط شیء. 
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . 
۲ - " نا به مرج ":لا به شرط. 
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . 
۳ - " به مرج نه ":به شرط لا. 
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
به گمان {چیز} را بتوان همریشه با {چیست} دانست و آن را بن کنونی کارواژه {چیستن} دانست.
واقعیت بیرونی
چی، برابر thing در انگلیسی. هر یافتمندی را می توان گفت "چیز".
واژه	چیز
معادل ابجد	20
تعداد حروف	3
تلفظ	čiz
نقش دستوری	اسم
ترکیب	 ( اسم ) [پهلوی: čiš]
مختصات	 ( اِ. ) 
آواشناسی	Ciz
الگوی تکیه	S
شمارگان هجا	1
منبع	واژگان عامیانه
واژگان مترادف و متضاد
کردی شمالی: تِشت، چِشت
کردی مرکزی ( سورانی ) : شِت
کردی مرکزی ( اردلانی، جافی ) :تِشت، چِشت
کردی جنوبی: تِشت، چِشت
زبان لکی: چشت
�چیز� کلمه ای است شگفت انگیز 
که میتواند جایگزین تمام کلمات شود😂
۱. [مقابلِ ناچیز] موجود، آنچه موجود باشد. 
۲. شیء، جسم. 
۳. امر، پدید، حالت، موضوع، و مانند آن.
مساله، موضوع
کردی: تِشت
چیز: [عامیانه، مجاز ] آلت تناسلی.
چیز
چیز یک واژه پارسی سره است که از دو سو خوانده و معنی میدهد. 
چیز 🔄 زیچ
زیچ = چهار بند، قلعه بند، 
زیچ = نه خود شور خورده می توانید و نه دشمن به شما دست زده میتواند ( شطرنج ) .  
 ...  [مشاهده متن کامل]  
چیز یک واژه ( رمز ) است و برای ما اشاره شده که نا سنجیده و بی نیاز چیز نسازیم که دانش بی انتها است و ما خود را تباه میکنیم. 
چیز 🔄 زیچ
جنس 🔄 سنج 
چیز = بیهموده و برای هوس
جنس = بارزش و سنجیده شده برای نیازمندی. 
چیز ( پلاستیک ) که بر زهری شدن زمین گردیده و زندگی را از بین میبرید. 
مانند پلاستیک بلیون ها چیز هایی دیگر آدمیان ساخته اند و ساخته روان میباشند. 
چیز 🔄 زیچ
چیز = خودکشی تدریجی
به ادیان دید بیندازید و به ویژه دین هندو و زرتشتی و اسلام. 
دین هندو = کالی یوگ
دین زرتشتی = انگره
دین اسلام = شیطان 
شیطان = چیز پرست
شیطان = فابریکه
ایتم
کلمه ای ک مشه به جای هر کلمه دیگه ای استفاده کرد. . . 
وقتی ک میخوایم بپیچونیم، در حال فکر کردنیم و. . . 
مثلا: من چیز میخواممممممم، امممم، چیز. . . چی بود. . . ها بستنییی D: 
یا . . . 
 کجا بودی؟؟
_چیز. . . چیزه. . . امممم. . . 
اینطوری ( :
جسم، چی، شی، موجود، شیی
چیز :
دکتر کزازی در مورد واژه ی چیز می نویسد : ( ( چیز در پهلوی چیش čiš و تیس tis بوده است . چیز در بیت در معنی شعر به کار رفته است و ناچیز در معنی آنچه تا زیانش لاشه ای می خوانند ) ) 
ز آغاز باید که دانی درست،  
 ...  [مشاهده متن کامل]  
سر ِ مایه ی گوهران، از نخست؛
که یزدان ز ناچیز چیز آفرید
بدان تا توانایی آمد پدید
 معنی بیت : برای شناختن آفرینش نخست می باید چهار آخشیجان را بشناسی که پدیده های جهان از پیوند و آمیختگی آنها با یکدیگر پدیدار شده اند . آفریدگار از نیست هستی را پدید آورده است ، تا بدین گونه توانایی خویش را آشکار به دارد. 
 ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 188 ) 
به نظر می رسد چیز در پهلوی چیش čiš و تیس tis با واژه ی انگلیسی thing به معنی : چیز, شیء, جامه, متاع, اسباب ماده, جنس, و. . از یک ریشه باشد 
	
ترکیب کلمه چیز و مصدر شدن به معنی اتفاق افتادن، مساله ای پیش آمدن است مثال، چیزی شده که ناراحتی؟ البته در گویش شهرستان بهاباد بیشتر به جای کلمه ی چیز از کلمه طور و مصدر شدن به همان معنای بالا استفاده می شود مثال، طوری شده؟
شئ
جوهر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)