چیرگی

/Ciregi/

    command
    dominance
    domination
    hegemony
    dominantly
    forte
    hand
    manship _
    mastery
    predominance
    preponderance
    preponderancy
    reign
    superiority
    supremacy
    sway
    victory
    valour
    violence

فارسی به انگلیسی

چیرگی گرای
overbearing

چیرگی ناپذیر
insurmountable, indomitable, insuperable

مترادف ها

courage (اسم)
یارایی، مروت، چیرگی، شجاعت، دلیری، جرات، رشادت، دلاوری

victory (اسم)
پیروزی، چیرگی، غلبه، فتح، فتح و ظفر، نصرت، ظفر، فیروزی

violence (اسم)
تندی، شدت، سختی، ستیز، بی حرمتی، جبر، خشونت، چیرگی، فشار، ستم، زور، بیدادگری، اشتلم

proficiency (اسم)
مهارت، چیرگی، زبر دستی، کارایی، تخصص

domination (اسم)
تفوق، استیلاء، تسلط، چیرگی، غلبه، سلطه، فرمانروایی، تحکم، سلطنت، فرمانفرمای

boldness (اسم)
خیرگی، خیره سری، چیرگی، سر زندگی

پیشنهاد کاربران

غلبه
چیرگی = برتری ، پیروزی
مترادف :چیرگی :برتری
چیرگی: تسلط ، پیروزی
پشتکار، اراده، کوشش
مترادف یا هم معنی چیرگی یعنی :برتری، پیروزی
متضاد یا مخالف چیرگی یعنی شکست
لایک یادتون نره
ستایش آفرین زاد هستم کلاس پنجم ابتدایی
پیروزی و غلبه
تسلط
سیطره . . . . . پیروزی . . . . . . استیلا . . . . . . غلبه . . . . . چیره . . . .
تغلب
چیرگی: قهر - غلبه - برتری - استیلا - تسلط - پیروزی
پیروزی
برتری

چیرگی: دکتر کزازی در مورد واژه ی "چیرگی " می نویسد : ( ( چیرگی در پهلوی چرگیه čēragīh می توانسته است بود. در این زبان، چریه cērīh که ریخت پارسی آن "چیری" است، در این معنی به کار می رفته است. این واژه ها ریختهای پساوندی "چیر" اند، در پهلوی چر čēr در این زبان، از این واژه ، مصدر چریهستن čērīhistan با بن اکنون چریه čērīh در معنی پیروز شدن نیز به کار برده می شده است. ) ) .
...
[مشاهده متن کامل]

( ( همه چیرگی با منوچهر بود
کز اومغز گیتی پر از مهر بود ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۳۷۳. )

معنی کلمه چیرگی:پیروزی، غلبه کردن
غلبه کردن بر کسی
پیروزی، عظمت
استیلا ، تسلط
برتری
عظمت
ماهر شدن بر چیزی
ماهری
استیلا
پیروزی

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس