چگال

/CegAl/

    turbid
    clump
    dense
    heavy
    solid
    thick

فارسی به انگلیسی

چگال افزا
filler, hardener, thickening

چگال ساز
condenser

چگال سازی
concentration

چگال کردن
concentrate

مترادف ها

dense (صفت)
سفت، متراکم، محکم، انبوه، احمق، غلیظ، پر پشت، چگال، خنگ، متکاثف

پیشنهاد کاربران

چند برابرواژه ی پارسی در کنار هم:
۱: لطیف و کثیف: نرمینه و سختینه.
۲: رقیق و غلیظ: کم مایه و پرمایه.
۳: متکاثف و متخلخل: چَگال و تَنُک.
۴: متراکم: انبوه، انباشته.
پارسی را پاس بداریم: )
در گفتار لری :
چِقاله = کثیفی ای که روی رخت و بدن یا هر چیزی چنان زیاد شود که رخت یا بدن را خشک کند، می گویند چقاله زده است.
با جابجایی ( ق، گ ) که در واژه های زیاد رخداده می شود چگاله
چِغر= زمینی که علف زیاد و بلندداشته باشد ( تراکم علف بالا باشد ) تا جایی که گذر از آن بسیار سخت باشد.
...
[مشاهده متن کامل]


به سختی روان
این واژه فارسی است وبااختصاراز چه، گو، آ، لای ـ تشکیل شده چنانچه بسیاری اگرنگوییم اکثریاتمام واژه های آن چنین است حتی خود کلمه واژه که اختصاری از وا[ بمعنی باز ] زه، و ژه که ز و چ وژ گویشهای مختلف ازیک حرف گاهی میشود که واژه وازه بوده است و آ امر آمدن است و لای به معنی کنار وپهلو است
...
[مشاهده متن کامل]

وچون چگال باتصویری ازلای ودرون همراه است

بپرس