چوب الف، نشان لای کتاب
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
چوب یا مقوایی است که لای کتاب می گذارند یا هنگام کتاب خواندن آن را پایین قسمت در حال مطالعه حرکت می دهند. مستوفی در شرح زندگانی من آورده است: ( چوب الف را روی کلمات می گرداندم و جملۀ عربی و شعر فارسی را تکرار می کردم ) .
... [مشاهده متن کامل]
( چوب الف ) در شعر ( یار دبستانی ) نیز به کار رفته است: �یار دبستانی من، با من و همراه منی / چوب الف بر سر ما، بغض من و آه منی�. طبق این شعر احتمالاً از چوب الف برای تنبیه هم استفاده می شده.
�از روی پاتختی یک چوب الف چرمی برداشت، لای کتاب گذاشت� ( ناصر ایرانی، زنده باد مرگ ) .
ایرج افشار احتمال می دهد که این واژه مربوط به فارسی تهرانی باشد: �اما آنچه من می دانم در تهران به نشانی که لای کتاب یا دفتر می نهادند چوغ ( = چوب ) الف می گفتند�
در فارسی کهن ترکیب �چوب حرفی� در همین معنا به کار می رفته است. در فرهنگ چراغ هدایت چنین آمده: �چوب حرفی: چوبی باریک که به دست طفلان دهند تا آن را بر سطور گذاشته، خوانند برای محافظت خط کتاب. [محسن] تأثیر گوید، بیت: ادیب عشق تو در غورگی که پیرم کرد / عصای پیریِ من بود چوب حرفیِ من.
چوب الف/چوق الف: bookmark .
... [مشاهده متن کامل]
( چوب الف ) در شعر ( یار دبستانی ) نیز به کار رفته است: �یار دبستانی من، با من و همراه منی / چوب الف بر سر ما، بغض من و آه منی�. طبق این شعر احتمالاً از چوب الف برای تنبیه هم استفاده می شده.
�از روی پاتختی یک چوب الف چرمی برداشت، لای کتاب گذاشت� ( ناصر ایرانی، زنده باد مرگ ) .
ایرج افشار احتمال می دهد که این واژه مربوط به فارسی تهرانی باشد: �اما آنچه من می دانم در تهران به نشانی که لای کتاب یا دفتر می نهادند چوغ ( = چوب ) الف می گفتند�
در فارسی کهن ترکیب �چوب حرفی� در همین معنا به کار می رفته است. در فرهنگ چراغ هدایت چنین آمده: �چوب حرفی: چوبی باریک که به دست طفلان دهند تا آن را بر سطور گذاشته، خوانند برای محافظت خط کتاب. [محسن] تأثیر گوید، بیت: ادیب عشق تو در غورگی که پیرم کرد / عصای پیریِ من بود چوب حرفیِ من.
چوب الف/چوق الف: bookmark .
فتحه ای که بر روی حرف الف گذاشته میشود تا ألف خوانده شود. . . .
نشانه و علامتی که برای به یادآوری و علامت گذاری صفحه ای که مطالعه شده است در میان صفحه های کتاب می گذارند. نشان لای کتاب هم می گویند.