چنگال

/CangAl/

    pitchfork
    claw
    clutch
    talon
    clawss
    clutches

فارسی به انگلیسی

چنگال بزرگ
carving fork

چنگال خرچنگ
nippers

چنگال دیس
fork, forked

چنگال سان
forked

چنگال گوشت
carving fork

چنگال مرگ
the jaws of death

چنگال کوک
tuning fork

مترادف ها

paw (اسم)
پا، دست، پنجه، چنگال، چنگ

grain (اسم)
ذره، جو، خرده، شاخه، حالت، دانه، حبوبات، حبه، حب، غله، چنگال، رنگ، رگه، مشرب، دان، تفاله حبوبات، یک گندم معادل 0/0648 گرم

fork (اسم)
پنجه، چنگال، دو شاخه، سه شاخه، محل انشعاب

claw (اسم)
پنجه، چنگال، چنگ، ناخن، سرپنجه جانوران، سر چنگ

clutch (اسم)
چنگال، چنگ، کلاچ، کلاج، وضع دشوار

prong (اسم)
شعبه، زبانه، چنگال، چنگک، تیزی چنگال، تیزی دندان، شاخه رود یا نهر

pitchfork (اسم)
پنجه، چنگال، شانه، دو شاخه

nail (اسم)
چنگال، چنگ، ناخن، گل میخ، میخ سرپهن، میخ، سم

talon (اسم)
پنجه، چنگال، ناخن، پاشنه، پاشنه پا

cleft (اسم)
ترک، شکاف، چنگال

rake (اسم)
هرزه، شکاف، چنگال، چنگک، شیار، خط سیر، فاجر، شیب، جای پا، شن کش

nipper (اسم)
چنگال، فندق شکن، قند شکن گاز انبری

پیشنهاد کاربران

َچَنگال: به ناخن های دست یا پای موجودات زنده اطلاق می شود و کار برد آن چنگ زدن و خراشیدن است، نتیجه آن می تواند مهار یا گرفتن چیزی باشد. حیوانات و پرندگان از این شیوه برای شکار، بالا رفتن از درخت، حفر
...
[مشاهده متن کامل]
زمین و. . . استفاده می کنند. در مورد انسان ها هم این گونه است با این تفاوت که قدرت ساختن تجهیزات مصنوعی شبیه چنگال را دارند و نمونه آن را در صنایع مختلف شاهد هستیم که برای راحتی انجام امورات زندگی ابداع شده اند. چنگک، گیره، انبر، قیچی و. . . از این دست هستند. مصطلح ترین کاربرد چنگال با همان نام اصلی در صنایع غذایی است که معمولاً در اندازه های مختلف کنار قاشق و بشقاب قرار می گیرد و به منظور صزف غذا استفاده می شوند.

1 - گالی در گذر زمان قالی شده و قالی فرشی ست که اثر و نشانه های هنری پربار و عمیقی دارد یعنی اگر فرشی نقش و نگار آنچنان نداشته باشد به آن قالی نمیگویند بلکه نامهای دیگر دارد
2 - قال گذاشتن = کسی را عمیقا جایی کاشتن ( مجددا به عمیقا و کاشتن دقت بفرمایید )
...
[مشاهده متن کامل]

3 - قول دادن = به کسی عمیقا درباره چیزی قسم یاد کردن ( ک در زبان عربی به قُل نوشته شده البته قالَ یعنی بگو نیز از دیس و گونه دیگر آن است )
4 - گول زدن = عمیقا فردی را فریب فکری دادن
5 - چنگال = چنگ گال = چنگ عمیق ( انچه چنگ عمیق دارد )
6 - گاله = دهان / حفره ( انچه از عمق بلند میشود ) / بعد ها چال و چول و چاله و چالش از ریخت های دیگر گال و گول و گاله و گالش شد ک همگی به عمیق بودن اشاره دارند.
7 - گالش = عمیق ( کسی ک عمیقا زحمت میکشد یا انسان عمق نگری میباشد ) در زبان مازندرانی بسیار کاربرد دارد و برابر درویش = اندر ویش= کسی ک بسیار ارزو و خواست فکری دارد = متفکر = روحانی
8 - چالش = سخت و عمیق
9 - گالیکش = چاه کش یا به کسی که عمیقا تلاش میکند ( نیاز به بررسی بیشتر دارد )

چنگال واژه ای فارسی است و در ترکی �چاتال� می گویند که از چنگال فارسی گرفته شده است
بیشتر واژگانی که ترکها در آشپزی بکار می برند فارسی هستند :
شوربا - آش - کاسه - تاوا ( تابه ) - تاباک ( تابک ) - موتفاک ( از مطبخ عربی که از تابک فارسی گرفته شده ) -
...
[مشاهده متن کامل]

تنجره ( تنگیره ) - بوز دولابی ( یخچال ) - موتفاک دولابی ( کابینت ) - کپچه ( کفگیر ) - پیرینچ ( برنج ) - بلغور - پنیر - شکر - فینجان ( فنجان عربی که از پنگان فارسی گرفته شده ) - چایدان و . . . . .

دیدگاه شماره 2 به کاربر /Aydin/:
گمان میکنید که ما "خَر" هستیم؟
فرتور ( =تصویر ) هایی که در زیر میبینید، از شناسه کاربری شما است.
شما در "20 ساعت" پیش این شناسه کاربری را ساختید و بی هیچ درنگی، به واژگانی پرداختید و آن ها را "ترکی" خواندید.
...
[مشاهده متن کامل]

هیچ کاربری که تازه به آبادیس آمده است این کار را نمی کند.
در دیدگاه زیر "چنگال" شما نَدَرشیدید ( =جرات نکردید ) که هیچ چرایی ای بیاورید، چون چرایی ای ندارید.
یادمان نرود، برای شما سود دارد چون برای فرهنگ شما سود دارد.
اگر اینگونه است، پس "پانترک" ها چه سودی برایشان دارد که همه واژگان را برای خودشان کنند؟ خب باید چرایی ای داشته باشد و شما به همان چرایی این کار را میکنید.
به گمانم شما همین "آتوسا بختیاری" و "دکتر تهرانی" و. . . . هستید و این هم یکی از "شناسه های کاربری" شما و بهتر است بگویم تو است!
این را ساختی که رد گم کنی!
تنها یک چیز را بگویم، گمان نکنید که میتوانید سر دیگران شیره بمالید. . . .
بِدرود!

چنگالچنگال
به کاربر /Aydin/:
سود برای شما دارد چون که سود برلی فرهنگ شما دارد.
چندین کاربر ترک در این تارنما هم همین را میگفتند، که من تنها راستی را میگویم.
"قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود". هِنگامی که 1 واژه "ترکی" میشود، هیچ نا همسانی ای ندارد، ولی همین واژه ها، کم کم گرد هم می آیند و سپس کفه ترازو به سوی فرهنگ ترکی سنگین میشود، چگونه؟ با دروغ.
...
[مشاهده متن کامل]

اگرچه که شما گفتید که با "دلیل و منطق" میخواهید بگویید "چنگال" ترکی است، ولی بنده که هیچ چرایی ای نمیبینیم، تنها گفتید "چنگال واژه ای ترکی است"، همین!
درباره واژگانی که به راستی ترکی هستند، ما هیچ کاری نداریم و باور داریم که فرهنگ ترکی نیز با ارزش و سرشار است. ولی هِنگامی که واژه ای که فریاد میزند من پارسی هستند چه؟اگر کسی به شما بگوید که "یاشاسین" واژه ای پارسی است، شما خَشمگین نمی شوید؟
"چنگال" هم از نِگاه واژه هم از نگاه برونی ( =ظاهری ) در پیوند ( =مرتبط ) هستند، واژه "چَنگ" در زبان اوستایی ( =پارسی کهن ) نیز بوده است و اوستایی از همه زبان های ترکی، کُهَن تر است.
پس، چه؟
آیا شما چرایی ای دارید؟ یا میخواهید باز هم فرتور ( =عکس ) ای که کاربر {آتوسا بختیاری} فرستاده است را دوباره بفرستید؟
این فرتوری که {آتوسا بختیاری} فرستاده است، از بیخ و بن نادرست است.
برای نمونه، گفته است که واژه "چانقال" به ریختِ "الشنکل" به عربی رفته است، ولی این واژه در هیچ واژه نامه ای یافت نمیشود و اگر این را در google translate نیز بنویسید، هیچ نمی یابید!
نِبیگ ( =کتاب ) ای که واژه ای را گفته است که در زبان عربی نیست، میخواهید درست و باور پذیر باشد؟
بِدرود!

چنگال از ترکی وارد فارسی شده. الان یه هم وطن میاد میگه تو فقط میخوای همه کلمات رو به نام خودتون بزنین و بگین ترکی هست، آخه دوست عزیز وقتی یه کلمه ای ترکی نیست من چرا بایدبیام بگم ترکی هست، اصلا چه سودی
...
[مشاهده متن کامل]
به من داره من فقط میام و میخوام با توضیح منطقی یه اطلاعاتی رو به یه شخص دیگه انتقال بدم خب الان من بیام بگم واژه کتاب از ترکی به عربی وارد شده چه سودی به من داره ؟؟ با این کار نه زبان من ارزش پیدا میکنه نه بی ارزش میشه، دلیل اصلی که باعث شده ترک ها و فارس ها بیان و در مورد این چیز ها با هم دعواراه بندازن اینه که هر دو طرف تاریخ غنی و قدیمی دارن و میخوان ازش دفاع کنن 🤝♥️

دوستان در پیدا کردن ریشه واقعی نام ابزار، پوشاک، خوراک و . . . به فرهنگ و آداب و رسوم توجه شود.
چتگال و بشقاب و . . ظروف غذا مربوط به فرهنگ ایرانیان بوده وگرنه که بقیه اقوام در گذشته معمولا با دست غذا میخوردند. در بعضی جوامع هنوز هم این فرهنگ با دست غذا خوردن باقی مونده
چنگال
به معنای چیزی که شبیه چنگ و پنجول است.
چنگ همین پنجه دستان است
مثلا فعل چنگ زدن یعنی با کندن چیزی با پنجه دست
پنجول و چنگال هر دو شبیه هم هستند
پنجه ال ( پنجول در بین مردم رواج دارد )
چنگ ال
همون طور که بشقاب و قاشق تورکی هستند چنگال نیز تورکی است
عده ای برای دری نشون دادن این کلمه ، دنبال دلیل تراشی و پسوند تراشی برای آخر کلمه یعنی آل بودند که تلاشی مذبوحانه است . . . در ثانی حروف گچ پژ اکثرا در زبان تورکی کاربرد داره
...
[مشاهده متن کامل]

آل در کلمه چنگال جزو اصل کلمه است و زاید یا پسوند نیست
اصل و شکل درست این کلمه ، چانقال است در زبان تورکی که لغتنامه دکتر شاهمرسی جزو کلمات تورکی آورده این کلمه رو که عکسش رو آپلود میکنم
این کلمه حتی بخاطر حاکمیت ۵۰۰ ساله تورکان عثمانی بر خاورمیانه و کشوهای عربی ، به شکل الشنکل وارد زبان عربی هم شده و منابع عربی هم به تورکی بودنش اشاره کرده اند

چنگال
دیدگاه 2:
کاربری به نام /آتوسا بختیاری/ که در تلاش است همه واژگان را ترکی نشان دهد، چندین بار یک دیسه ( =تصویر، شکل ) ای را برای نشان دادن ترکی بودن چنگال آورده است. اکنون دیدگاه او پاک شده است ولی در آن چنین چیزی بود:
...
[مشاهده متن کامل]

چانقال از ترکی به پارسی به شیوه چنگال و به عربی به شیوه الشنکل رفته است.
خود واژه چنگال داد می زند که پارسی هستم ( دیگه این چنگ و همسانی چنگال با چنگ رو میخواهید نپذیرید؟ ) ، ولی من در این دیدگاه با آن کاری ندارم ( دیدگاه پیشین برای این بود! ) ، میخواهم به بخش دومش که می گوید به شیوه "الشنکل" به عربی/تازی رفته است بپردازم.
اگر همین واژه را در تارکده ( =اینترنت ) جستجو کنیم، در می یابید که چنین چیزی باشا ( =موجود ) نیست و این نسک ( =کتاب ) این را از خودش در آورده است. من ده ها بار واژه های پیوند دار ( =ارتباط دار، مرتبط ) با این واژه را جستجو کردم و هیچ چنگالی نیافتم!
تنها یک بار یک چیزی را یافتم، تارنما ( =وبسایت ) ای که نوشته های این نسک ( =کتاب ) را ترانگاشته بود! ( =کپی کرده بود )
پس در فرجام، این کتاب داشته است چرت و پرت می گفته تا بخش پیشین گزاره ( به شیوه چنگال به پارسی رفته است ) درست تر به نگاه آید. ( بدون هیچ پشتوانه ای! )
در اینجا خشکمغزان ( =متعصب ) ها را بیشتر می شناسیم. آنان بدون هیچ دانشی در زمینه، و تنها با باورهایی پوچ و بی پشتوانه، می کوشند تا باور هایشان را به خورد دیگران دهند و اگر هم خرده ای به آنها بگیرید، هیچ کاری نمی توانند بکنند جز نپذیرفتن و در اینجا "دیسلایک" کردن بدون هیچ پشتوانه ای.
بدرود!

هنوزم درخیلی از جاها از چنگال استفاده نمیشه چنگال یه واژه پارسی ، و توسط ایرانیان اختراع شده
علامه مهدی بارانی
چنگال:از ابداعات ایرانیان است زمانی که غرب و دیگران با دست و پا غذا میخوردند و در روی درخت زندگی می کردند، احتمال قوی می رود که قاشق و چنگال به توصیه اطبای حاذق ایرانی توصیه و ساخته شده اند
من ترکم فقط خواستم بگم که اون ترکهایی که دنبال این هستند که همه کلمات رو صرفا بخاطر شباهت آوایی به ترکی نسبت بدهند درک نمیکنم و همچنین اونهایی که میخوان تاثیر زبان ترکی رو در فارسی رو کاملا انکار کنند
...
[مشاهده متن کامل]
رو هم درک نمیکنم ، هر چی هست اکنون بخش زیادی از جمعیت ایرانی ها ترک هستند و قرن های متمادی سلطه ترک ها بر ایران رو و روابطی که از گذشته بین ایرانی ها و ترک های بوده رو نمیشه در نظر نگرفت

چنگال پارسی بوده است و ساختار آن بدین شیوه است:
چنگ ال
ال گونه ای پسوند است که با آمدن آن، واژه نو ای ساخته می شود که دارای ویژگی آشکارا واژه نخستین است یا اگر واژه نخستین صفت باشد، ویژگی آن واژه ساخته شده آن صفت است. برای نمونه:
...
[مشاهده متن کامل]

گودال=گود ال چون گود یک صفت است پس گودال می شود چیزی که گود است.
گردال=گرد ال چون گرد یک صفت است پس گردال می شود چیزی که گرد است.
زغال=زغ ال چون زغ یک صفت نیست پس زغال چیزی است که هماند زغ ( در اینجا زاغ که ویژگی آشکارش سیاهی است ) سیاه است.
چنگال هم بدین شیوه ساخته شده است، چنگال=چنگ ال چیزی است که همانند چنگ، تیز است.
چنگ هم بر پایه سخن کاربر /فرتاش/ پارسی است. پس این واژه پارسی است.
من از دیدگاه کاربر /آتوسا بختیاری/ خیلی خوشم میاد!بیشتر روی این بخش که "حروف گچپژ بیشتر در ترکی کاربرد دارند"
اگر این چم ( =دلیل ) است، بر پایه سخن ایشان همه واژگان دارای گ، چ، پ یا ژ ترکی هستند. پس می توان گفت ( پارسی، پروانه، پژواک، ژاله، ژرف، پایه، پاک، پاکیزه، پیشوند، پیش، پس، سپاس، پاس، پاره، پیراهن، پلنگ، پیر، پشت، پشتوانه، پرنده، پر، پرواز. . . . ) همگی ترکی هستند.
هنگامی که شب ها خورشید بالا بیاید، کاربر های ترک هم راست می گویند. ( از شما خواهش میکنم، هرگونه دیدگاهی که پادسوی زبان پارسی است را ریپورت و دیسلایک کنید. اینگونه به استوار تر بودن زبان پارسی و آشکارا شدن واژگان با ریشه پارسی، یاری خواهید کرد. )

در فارسی پسوندی داریم به نام آل
که در پارسی پهلوی آر بود
و در زبان های قدیمی تر را ( ra ) بوده مثل واژه آمرا ده سانسکریت که ترش مانند می شده و سپس شده آمار و بعد از ان آمارنا و سپس آنار و اکنون میوه انار به هر حال
...
[مشاهده متن کامل]

پسوند آل کاربرد هست
دنب ال دنبال مانند دنب ( دم ) سراغ کسی رفتن
پوش ال پوشال پوش بودن و خالی بودن
چنگ ال چنگال مانند چنگ
زاغ آل زغال مانند زاغ سیاه بودن
گود آل گودال گود مانند بودن
و . . . . .

شاید بپرسید که پسوندِ " آر" یا " آل" از کجا آمده است:
پسوندهایِ " آر " و " آل " در زبانِ پارسی با واژگانِ کهنِ ایرانی که به " رَ :ra " می انجامیدند، همبسته و مرتبط هستند. ترادیسِش پذیریِ ( =تبدیل پذیریِ ) " رَ : ra " در زبانهایِ کُهنِ ایرانی به " آر/آل" در پارسی بدین گونه بوده است:
...
[مشاهده متن کامل]

1 - بررسیِ پسوندِ " آر":
در واژگانِ انجامیده به " رَ: ra "، جایگشتِ آوایی میانِ " ر " و " فتحه" رُخ داده و سپس به دیسه یِ " َ ر /آر:ar" درآمده است. برای نمونه:
واژه یِ اوستاییِ " سوپ" به چمِ " سوراخ کردن، شیار زدن" با پسوندِ " رَ "، "سوپرَ " و با جایگشتِ آوایی میانِ " ر" و "فتحه" ، به " سوپَر/سوفَر" و سپس " سوفار" درآمده است.
2 - بررسیِ پسوندِ " آل":
بنابر آنچه در " 1" آمده و با درنظر گیریِ دگرگونیِ آواییِ رواگمندِ " ر/ل" می توان دریافت که " آر/آل" بیانگرِ پسوندِ یکسانی هستند؛یعنی واژگانِ کهنِ ایرانیِ انجامیده به " رَ : ra" با جایگشتِ آوایی میانِ " ر " و " فتحه" به " َ ر/آر: ar" و با دگرگونیِ آواییِ " ر/ل" به " آل:al" دگر شده اند.
برای نمونه:
واژه یِ " چنگرَ: changra" در اوستایی با یک جایگشتِ آوایی به " چنگَر/چنگار: changar" و با دگرگونیِ آواییِ " ر/ل" به دیسه یِ "چنگال changal" در آمده است.
واژه یِ اوستاییِ " اَغرَ : agra" به چمِ " آغاز، ابتدا" با جایگشتِ آواییِ یادشده به " اَغَر/آغَر/آغار: agar" و سپس با دگرگونیِ آواییِ " ر/ل" به دیسه یِ " آغال:agal" در آمده است.
( اَغرَ =اَغ. رَ ) ، ( آغاز= آغ. آز ( بُن کنونیِ آختن ) ) ، ( آغال: آغ. آل )
به همین شیوه به طور بازگشتی ( recursive ) می توان دریافت که واژه یِ " دنبال/دمبال:dombal" که از دو تکواژِ " دمب" و " آل" می باشد، دیسه یِ نخستینَش " دمبرَ " بوده است.
همچنین است: "جنجال ( جنگال ) "، " گودال" و. . . .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
نکته 1:
این پیام دربردارنده یِ پسوندِ " آر" که با " بُنهایِ گذشته" همراه هستند، "نمی شود"؛ یعنی واژگانی همچون کردار، گفتار، ساختار، بستار و. . . .
نکته2: ( بسیار ارزشمند )
با چنین ترفندی می توان واژگانِ کهنِ ایرانیِ انجامیده به " رَ : ra" را با همین واژگان ولی اینبار با پسوندِ " آل/آر" در پارسیِ کُنونی همراه ساخت؛ بی آنکه دچار ناسازگاری در ساختارِ دستورزبانیِ گیرنده شویم. چنین ترفندِ ساده ای به افزایشِ شمارِ واژگان و توانگریِ زبانِ پارسی بیش از پیش یاری می رساند.

واژه چنگال خودش داره فریاد میزنه که یه واژه فارسیه بعد یه سری از دوستان بی هویت میگن نه
گمان می کنم چنگال پارسی باشد.
کلمه پنگال یا پنجال یا پنجول کلمات هم معنی با این کلمه هستند که از پنج، پنگ ال تشکیل شده اند.
چنگال از لحاظ ظاهری بسیار به پنگال شبیه است و اینگونه وازه سازی تنها در پارسی دیده می شود.
گرفت و فشردش به چنگال خویش
برافکند و بردش به پنگال خویش
چنگال یک واژه پارسیه
واژه پنگ و چنگ هم آوا هستن و هر دو یه یک چم هستن.
ال هم پسوند پارسیه. واژه هایی مانند یخچال و گودال و گردال و تفاله و پوشال
این واژه ترکی نیست🚫
fork = چنگال
spoon = قاشق
knife = چاقو
واژگان ( چنگ، چنگال ) واژگانی ایرانی هستند.
در زبانِ اوستایی واژه ( چَنگرَ ) به چمِ ( سُمِ جانور، سُمِ شکاف دار، چنگال ) و واژه ( چنگرَ هَچ ) به چمِ
( سُم دار، سُمِ شکاف دار ) بوده است ( ن. ک. رویه495 از نبیگِ ( فرهنگِ واژه های اوستا ) ) .
گویا بونجه زیادی خوردی و به شعر گفتن افتادی مغول
آخه چنگال که مشخصه که فارسیه و شبیه چنگال حیوانات هست
نوعی شیرینی با ترکیبی از نان و خرما و روغن و . . . . در زبان ملکی گالی بشکرد
نوعی شیرینی محلی با ترکیب خرما و نان و روغن در زبان ملکی گالی بشکرد
چنگال غذاخوری : وسیله ای است دارای یک دسته برای گرفتن با دست و چند نوک نسبتاً تیز برای فرو بردن در بعضی از غذاها و برداشتن آنها؛ از چوب یا فلز ساخته می شود ، امروزه معمولاً از جنس استیل می سازند ، نوع پلاستیکی آن بعنوان چنگال یکبار مصرف کاربرد دارد. به ترکی نیز چنگال گفته می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

چنگال جزء وسایل آشپزخانه: شبیه کفگیر ولی دارای چند نوک نسبتاً تیز که از چوب یا پلاستیک ساخته شده و در آشپزی بکار می رود. به ترکی نیز چنگال گفته می شود.
چنگال یا چنگک از ملزومات مغازه های قصابی : که معمولاً از میله آهنی دارای نوک نسبتاً تیز و به صورت خمیده ساخته می شود . معمولاً از سقف یا لوله افقی که به این منظور تعبیه شده ، آویزان شده و تکه گوشت را بصورت آویزان در بالا نگه می دارد. انواع تک شاخ، دو شاخ و چهار شاخ آن وجود دارد. به ترکی قارماق نامیده می شود.
چنگال متصل به طناب باربند: برای جلوگیری از ریختن بار حیوان باربر مانند الاغ، قاطر ، اسب شتر و . . . ، لازم است بار را به شیوه خاصی ببندند که برای اینکار طنابی محکم لازم است . یک طرف طناب به چنگالی چوبی به شکل عدد 7 متصل است که هنگام بستن بار، طناب را از وسط آن می گذرانند و به اندازه لازم می کشند تا بار در پشت حیوان محکم قرار گیرد. به ترکی دوواناق گفته می شود.
چنگال پرندگان شکاری و گوشتخواران درنده: دست و پاهای این جانوران طوری آفریده شده که دارای انگشتان با ناخنهای نوک تیز بوده و شکل چنگال به آن داده است، در بدن شکار فرو می رود و گرفتن آن را برایش آسان می نماید. به ترکی دیرناق گفته می شود که هم معنی ناخن نیز می باشد.

چنگال ( ظروف آشپزخانه )
چنگال غذاخوری: برای وعده ی اصلی و در کنار کارد غذاخوری استفاده می شود. معمولا چهار دندانه دارد ولی تعداد دندانه ها به طراحی چنگال هم بستگی دارد.
چنگال غذاخوری اروپایی: از چنگال غذاخوری سنتی بزرگتر و سنگین تر است و در موقعیت های رسمی مصرف می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

چنگال شیرینی خوری: عمدتا برای دسر و کیک و چیزکیک و امثالهم بکار می رود،
چنگال ماهی: در کنار کارد مخصوص، برای خوردن ماهی به کار می رود.
چنگال دسر: برای دسر هایی که نرم ترند یا حاوی شیرینی نیستند. چنگال دسر و چنگال سالاد شبیه همند و به چای هم به کار برده می شوند؛ ولی چنگال دسر اندکی کوچکتر و نازک تر از چنگال سالاد است.
چنگال کوکتل/صدف: این چنگال کوچک برای پیش غذاهایی مثل قطعات پنیر، زیتون و صدف مناسب است.
چنگال سالاد: از چنگال غذاخوری کوچک تر است، و عمدتا برای خوردن سالاد یا قطعات میوه بکار می رود. قابل تعویض با چنگال دسر است

Nation یا به پارسی نَهِش Nahesh ( ع: مِلَّت )
هم ریشه با Nature یا به پارسی نَهاد Nahaad ( ع: طَبیعَت )
هر دو از ریشه پروا - هندو - اروپایی *gene - که در پارسی معنی زادَن Zaadan و زیستَن Zistan دارند.
...
[مشاهده متن کامل]

اگر پسوند صفت ساز انگلیسی و پارسی - ال بگیرند میشوند ( همچون در گُودال، پوشال، گِردال، چَنگال و. . . )
نَشنال یا نَهِشال ( National, Naheshaal ) ( ع: مِلّی )
نَچرال یا نَهادال ( Natural, Nahaadaal ) ( ع: طَبیعی )
و پیشوند اینتِر - یا اَندَر - به معنی ( مینو، meaning ) در میان به نشنال بیفزاییم میشود اینتِرنَشنال، اَندَرنَهِشال ( International, Andarnaheshaal ) ( ع: بِین ُالمِلَّلی )

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس