غواص اگر اندیشه کند کام نهنگ
هرگز نکند درّ گرانمایه به چنگ
( استاد سعدی )
چنگ واژه ای فارسی است به معنای ناخن به ویژه ناخن حیوانات وحشی می باشد
در طراحی سنتی ایران نقشمایه ای به نام اسلیمی وجود دارد که طراحان خبره و قدیمی شهر اصفهان به آن چنگ می گویند. همچنین به جای استفاده از عبارت �سر اسلیمی� از عبارت �سر چنگ� استفاده می کنند.
واژگان ( چنگ، چنگال ) واژگانی ایرانی هستند.
در زبانِ اوستایی واژه ( چنگرَ ) به چمِ ( سُمِ جانور، سُمِ شکاف دار، چنگال ) و واژه ( چنگرَ هچ ) به چمِ
( سُم دار، سُمِ شکاف دار ) بوده است ( ن. ک. رویه495 از نبیگِ ( فرهنگِ واژه های اوستا ) ) .
نارِه کشی در گویش شهرستان بهاباد به معنای ناخن کشی و چنگ زدن است، عمل خراشیدن یا فروبردن پنج ناخن دست بر صورت یا پوست خود یا فرد دیگر که به علت رفع خارش یا پرخاشگری یا هرگونه دفاع و حمله انجام می گیرد
... [مشاهده متن کامل] و می تواند بدون اثر یا سرخی پوست و یا خراش حاصل از ناخن ها همراه شود. عمل ناره کشی و چنگ زدن بیشتر در جانوران دیده می شود که با خراش دادن چیزی با چنگال خود صورت می گیرد چنگ زدن بعضی از جانوران عموما رفتاری غریزی است و برای نیازهای جسمی و ذهنی آن ها جنبه حیاتی دارد و علت های مختلفی برای این کار وجود دارد از جمله: تهدید و دفاع، بروز احساسات، قوی کردن عضلات، برقراری ارتباط، مراقبت از ناخن ها.
چنگ کلمه ای تورکی است ، از چان ( چانگ ) ترکی وارد فارسی شده است ، از ریشه چینلاتماق به معنی به صدا در اوردن ، همچنین چینقیرتی ، چینقیرداماق ، چینقیراق ( زنگوله ) مشتقات دیگر اون هست
چنگال، مخلب، منقار، تک، نوک، پنجه، دست، اختیار، ساز، خمیده، قلاب، کجک
هارپ
فیروز چنگ : قوی دست
شاه قوی طالع و فیروز چنگ
گلبن این روضی پیروزه رنگ
شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۱۸.
ترآفرآزنده : یعنی به چنگ نیامدن